مستندسازی که در لبنان خبرنگار شد!
1 دقیقه خوانده شدهبعد از انفجار پیجرها تماس گرفتند که بیا لبنان اینجا موقعیت ویژهای است
اسلام زاده با اشاره به دلایلی که منجر به سفر کنونی وی شد، توضیح داد: بعد از ماجرای انفجار پیجرها یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت بیا اینجا فیلم بساز، موقعیت ویژه ای اینجا حاکم است. دوستم گفت خودش بلیت تهیه میکند و حتی خواست چند روزی در خانه او باشم. من هم با دوستان در خبرگزاری مهر تماس گرفتم و موافقت کردند از جانب خبرگزاری مهر و روزنامه تهران تایمز به مسئولان کشور لبنان معرفی شوم تا مشکلی به وجود نیاید.
این مستندساز اضافه کرد: همان شب هم کارهای اداری انجام شد که از دوستان تهران تایمز و خبرگزاری مهر جای تشکر دارد. من باید کلی وسیله میگرفتم و کارهایی انجام میدادم که چند روز طول میکشید اما ظرف چند ساعت برایم بستر را مهیا کردند. بنابراین به سرعت خود را به لبنان رساندم تا مستند جدیدی بسازم؛ یک مستند اجتماعی در شرایط جنگی اما حوادث اینقدر پشت سر هم است که بیشتر وقتم صرف فعالیت خبری شد.
زنجیره حوادث لبنان باعث شد بیشتر کار خبری کنم
وی با اشاره به کارهای خبری که در این مدت انجام داده است، یادآور شد: ۲ بار تاکنون به جنوب لبنان رفتم و یک بار به روستای مرجعیون که مشرف به منطقه سرزمینهای اشغالی شمال فلسطین است. یک بار هم تا اردوگاه رشیدیه فلسطینیان رفتم. سوژههایی انتخاب کردم اما زنجیره حوادثی که رخ میداد، باعث شد بیشتر وارد کار خبری شوم و برنامههای زندهای برای خبرگزاریها و شبکههای خبری داشته باشم. به نوعی خودم را موظف میدانستم در اینجا اطلاع رسانی کنم.
اسلام زاده درباره ریسک رفتن به لبنان عنوان کرد: در شرایط جنگی مستند بحران شکل میگیرد. برای خود من هم شرایط جنگی دیگر چندان ریسکی نیست اگرچه که سختیهای خودش را دارد. برای من شرایط بمباران و جنگ ریسک به آن معنا نیست. روزی که اسرائیل بمباران سنگینی در جنوب لبنان داشت همه مردم به سمت بیروت میآمدند و ما به سمت جنوب میرفتیم.
سفر اولم به لبنان را فقط همسرم میدانست
اسلام زاده درباره مصاحبههای خبری اش با رسانهها عنوان کرد: همه دوست دارند بدانند اینجا چه خبر است و چه اتفاقی برای مردم لبنان رخ میدهد. من هم سعی میکنم به این سوال جواب بدهم و رمزگشایی کنم. تلاش کردم به بطن حادثه بروم. مثلاً شبی که سید را شهید کردند من در اردوگاهی در جنوب لبنان بودم و خود را سریع به بیروت به پشت بام محل اقامت رساندم و با رسانهها مصاحبههایی داشتم تا ماجرا را اطلاع رسانی کنم. من سعی میکردم با توضیحاتی که میدادم و تصاویری که میتوانستند، ببینند مردم را به دل اتفاقات بیرون بیاورم. تلاش کردم با مردم لبنان صحبت کنم و صحبتهای آنها را برای مردم خودم نقل کنم. سعی کردم تا مقتل سید شهید هم بروم اگرچه که کار خطرناکی بود اما چند برنامه زنده رفتیم و آیتمهایی ضبط کردیم.
وی درباره تمایز این سفر با دیگر سفرهایی که در شرایط سختی انجام شده است گفت: برای ما مستندسازها هر سفر با سفر قبلی فرق دارد. برای من هم این سفر در شرایط خاص تر انجام شد؛ در زمانی که لبنان چند ضربه مهم خورده بود. ضمن اینکه سفر قبلی من کاملاً مخفیانه بود و حتی پدر و مادرم نمیدانستند و فقط همسرم آگاه بود. این بار اما علنی اعلام کردم که میخواهم به لبنان بروم و گزارش تهیه کنم، این برای من فشار روانی درست کرده بود که باعث شد دائم با من تماس بگیرند.
این مستندساز با اشاره به وضعیت حاکم در لبنان تصریح کرد: وضعیت مردم وضعیت خوبی نیست چون پدرشان و عمود خیمه و پشتیبان شأن را از دست داده اند و این خیلی ضربه بدی بوده است. به نظرم مردم هنوز بغض دارند و هنوز بغض شأن نترکیده است. شرایط اصلاً خوب نیست و مردم نگران هستند و بیش از پیش به حمایت و کمک نیاز دارند. ما باید هرطور شده کنارشان باشیم؛ از پشتیبانی مسئولان تا نیازهای پزشکی و دیگر موارد. مقاومت به مسیر خود ادامه میدهد و به نظرم روحیه مردم در تشییع سیدحسن نصرالله بازیابی میشود.
وی در پایان درباره زمان بازگشتش به ایران عنوان کرد: فکر میکنم سفرم کمی طولانی شود چون حس میکنم حضورم در منطقه لازم است و جنگ هم شاید فرسایشی و بلند مدت باشد که نیاز به روایت دارد و من سعی دارم به این روایت بپردازم.