ی٫ آذر ۴ام, ۱۴۰۳

خبرنگاران و رسانه

حاوی اخبار صنف خبرنگاران، اصحاب مطبوعات و رسانه‌های کشور

نویسندگان روزنامه‌نگار یا روزنامه‌نگاران نویسنده؟

1 دقیقه خوانده شده
مهارت در نوشتن، لازمه ورود به دو عرصه ادبیات و روزنامه‌نگاری است؛ دو دنیای متفاوت که نویسندگان بزرگی مرز میان آنها را بارها و بارها شکسته‌اند: نویسندگانِ روزنامه‌نگار.
نویسندگان روزنامه‌نگار یا روزنامه‌نگاران نویسنده؟

مهارت در نوشتن، لازمه ورود به دو عرصه ادبیات و روزنامه‌نگاری است؛ دو دنیای متفاوت که نویسندگان بزرگی مرز میان آنها را بارها و بارها شکسته‌اند: نویسندگانِ روزنامه‌نگار.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه و به نقل از مدیریت رسانه؛ در قرن نوزدهم میلادی، فاصله میان دو دنیای ادبیات و روزنامه‌نگاری چنان بود که شماری آن دو را ناسازگار با هم و یا حتی رقیب یکدیگر تلقی می‌کردند؛ اگرچه محصول هر دوی آنها نوشته‌های چاپی و در ظاهر مشابه بود.

در قرن بیستم، تفاوت میان ادبیات و روزنامه‌نگاری آشکارتر شد. از یک‎سو،فعالیت طرفداران ادبیات محض و از سوی دیگر، تعریف رشته‌های دانشگاهی مرتبط با روزنامه‌نگاری این تفاوت را عمیق‌تر کرد. مورخان، مطبوعات را منبعی ویژه و سندی محکم‌تر در قیاس با ادبیات می‌دانستند و متخصصان تاریخ مطبوعات تلاش کردند اندیشه «روزنامه‌نگاری حرفه‌ای» را تحقق بخشند.

کارشناسان ادبیات نیز بیکار نماندند و بر مسائلی چون چاپ، پیدایش و ترکیب‌بندی اثر متمرکز شدند تا آنجا که تنها برای مطلع شدن از آخرین آثار چاپ شده به مطبوعات مراجعه می‌کردند.بر این اساس، فعالیت مطبوعاتی بسیاری از نویسندگان مطرح فرانسوی، نویسنده-گزارشگرانی چون ” ژوزف کسل ”  و ” آلبر لوندر” و همچنین وقایع‌نگارانی چون” پاسکال پیا ” و” آلبر کامو”، جایی در تاریخ ادبیات  کلاسیک فرانسه ندارد.

این در حالی است که روزنامه‌ها و مطبوعات عمومی (غیرتخصصی)، نقش مهمی در انگیزه‌بخشی به نویسندگان و مشروعیت دادن به آنان ایفا کردند، تنها چند زندگینامه استادانه وجود دارد که نشان می‌دهد نویسندگانی چون” امیل زولا “و ” اونوره دو بالزاک”  تا چه اندازه مدیون مطبوعات بوده‌اند.

جدای از آن که بسیاری از نویسندگان، کار در رسانه را به عنوان حرفه دوم خود انتخاب کرده و می‌کنند تا بتوانند فارغ از دغدغه‌های مالی به فعالیت‌های ادبی خود بپردازند، برخی دیگر برای آنکه صدای ادبیات را در مطبوعات منعکس کنند با رسانه‌ها همکاری می‌کنند. امروز ورود نگارش ادبی به رسانه‌ها که در قالب گزارش‌های ادبی، وقایع‎نگاری ادبی و زندگینامه‌های ادبی دیده می‌شود مرز میان دنیای ادبیات و روزنامه‌نگاری را کاهش داده است.

نویسنده – روزنامه‌نگاران بزرگ

تفاوت‌های پنهان و آشکار میان دنیای ادبیات و روزنامه‌نگاری آنقدر هست که نوشتن در هر دو را از یک سنخ ندانیم. علی اصغر قاضی‎زاده می‎گوید: بسیاری هنوز تصور می‌کنند که روزنامه‌نگاری کاری شبیه به نویسندگی است، یا اینکه هرکس خوب می‌نویسد، روزنامه‌نگار موفقی هم می‌تواند باشد؛ یا هرکس روزنامه‌نگاری می‌کند لزوماً باید در کار خود تمامی معیارها، اصول و ریزه‌کاری‌های ادبی را رعایت کند.

با همه اینها مرز میان دو دنیای ادبیات و مطبوعات، متخلخل و قابل عبور بوده است. بسیاری از نویسندگان شناخته شده از دنیای روزنامه‌نگاری قدم به دنیای ادبیات گذاشتند و چنان درخشیدند که بیش از روزنامه‌نگار، نویسنده و از اهالی ادبیات شناخته می‌شوند. روزنامه‌ها محل کسب نخستین تجربه‌های حرفه‌ای نویسندگان بزرگی چون “مارک تواین”، “چارلز دیکنز”، “جک کرواک” و “استیگ لارسن ” بوده‌اند.

“امیل زولا”، نویسنده قرن بیستم فرانسه دو دوره روزنامه‌نگاری ادبی و سیاسی را در کارنامه فعالیت حرفه‌ای خود دارد. روزنامه‌نگاری و جذابیت‌هایش  و میل به تسلط بر واقعیت های ادبی و سیاسی،”اونوره دو بالزاک” بزرگترین رمان‌نویس مکتب واقع‌گرایی فرانسه را مسحور خویش کرد و به دنیای روزنامه‌نگاری کشاند. او آگاه از دشواری‌های نوشتن بر پایه «محدودیت‌های دستوری»، معتقد بود؛ خبرنگار همانند سربازی در میدان جنگ، دارای تفکری پیشرو است.

برخی از نویسندگان همانند ” آلبرکامو”، تجربه روزنامه‌نگاری را راهی برای مبارزات آشکار سیاسی می‌دانستند .فعالیت مطبوعاتی برخی دیگر چون ” تئوفیل گوتیه ”  به ارسال داستان و نقد ادبی به نشریات محدود می‌شد. گزارش‌های متفاوت نویسنده دیگری چون ” آنتوان دو سنت اگزوپری”  پس از مرگ و شهرتش سندی شد از بحران‌هایی که دنیا را درنیمه اول قرن بیستم تکان داد. آنچنان که مجموعه این گزارش‌های متفاوت به اثری تمام و کمال در عرصه روزنامه‌نگاری و وقایع‌نگاری جنگ تبدیل و شناخته شد.

“جورج اورول” نویسنده آثاری چون «مزرعه حیوانات» و «۱۹۸۴» نیز روزنامه‌نگاری جنجالی محسوب می‌شد و در ابتدای کار نویسندگی‌اش، بیشتر روزنامه‌نگاری موفق‌ شناخته و بیشتر کارهایش را در «تریبیون»، ‌«آبزرور» و «منچستر ایونینگ نیوز» منتشر می‌شد. این رمان‌نویس انگلیسی مقالاتی نیز در نشریه ادبی – سیاسی «لوموند» منتشر می‌کرد.

تعدادی از نویسندگانی که تجربه روزنامه‌نگاری قابل توجهی داشتند همچون ” آلبر کامو” ی فرانسوی در دنیای ادبیات تا کسب جایزه نوبل پیش رفتند.

در میان همه نویسندگانی که فعالیت مطبوعاتی را در کارنامه خود دارند، ارنِست هِمینگوی نویسنده آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات فعالیت قابل تامل‌تری داشته است. او از ۱۸ سالگی به عنوان گزارشگر نشریه‌ «کانزاس‌سیتی استار» وارد عالم روزنامه‌نگاری شد. رد پای روزنامه‌نگاری را می‌توان در تمام آثار داستانی همینگوی یافت. وی در مواجهه با منتقدانی که در اوج شهرت نویسندگی‌اش، فعالیت مطبوعاتی او را به تیغ انتقاد بررسی می‌کردند، گفته بود: مطالبی که برای روزنامه‌ها نوشته ام… ربطی به نوشته‌های دیگرم ندارد. چون داستان این نوشته‌ها چیز دیگری است. این اولین حق هر نویسندۀ دست به قلمی است که خودش انتخاب کند چه مطالبی را چاپ کند و چه مطالبی را چاپ نکند. اگر شما از آن دسته نویسندگانی هستید که از راه کسب مهارت نویسندگی، نوشتن برای روزنامه‌ها، نوشتن مطلب برای رساندن آن به ضرب الاجل و نه مطلبی برای همۀ ادوار، امرار معاش می‌کنید، دیگر کسی حق ندارد در لابلای نوشته‌های ژورنالیستی شما کندوکاو کند و مطالبی را بیرون بکشد که از آنها بر ضد بهترین آثار غیر ژورنالیستی‌تان استفاده کند.

این در حالی بود که به گواه بسیاری از جمله “ویلیام وایت” که در کتابی با عنوان «همینگوی خبرنگار» ۷۵ مقاله و گزارش خبری از چهار دهه فعالیت مطبوعاتی او را منتشر کرده است، همینگوی حتی اگر وارد حرفه نویسندگی هم نمی‌شد باز هم در زمره بهترین روزنامه‌نگاران جهان قرار می‌گرفت و گزارش‌های پیشرو و قابل تامل وی در زمان خودش گواهی بر این مدعاست.

” گابریل گارسیا مارکز” نویسنده کلمبیایی و برنده نوبل که از مطرح‌ترین چهره‌های ادبیات آمریکای لاتین بود، به عنوان روزنامه‌نگار کار خود را شروع کرد. نخستین اثر داستانی او در سال ۱۹۴۷ در روزنامه «ال اسپکتادور» چاپ شد، او بعدها از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ مسئولیت یک ستون را در روزنامه محلی «ال هرالدو» برعهده داشت.

فعالیت‌های مطبوعاتی او و مطالبی که در روزنامه‌ منتشر می‌کرد در اتفاقات سیاسی مهمی از جمله تبعید رئیس‌جمهوری وقت ونزوئلا «مارکوس پرز خیمنز» بی‌تاثیر نبود. نویسنده رمان «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۵۸ به دلیل اختلاف‌ نظر با مدیر روزنامه «مومنتو» استعفا کرد و پس از آن سردبیر روزنامه «ونزوئلا گرافیکا» شد.

” ماریو بارگاس یوسا”  نویسنده، سیاستمدار، مقاله‌نویس و استاد دانشگاه پرو که در سال ۲۰۱۰ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد، مثال دیگری از این پیوستگی است. یوسا، کار خود را از روزنامه‌نگاری در روزنامه‌ای محلی آغاز کرد. او در کنار فعالیت‌های سیاسی، همزمان نوشتن کتاب و روزنامه‌نگاری را ادامه داد. هنوز هم مقالات انتقادی و تند او در میان اخبار مهم سیاسی آمریکا و آمریکای لاتین جای می‌گیرد.

نویسندگی و روزنامه‌نگاری دو دنیای متفاوت در تجربه نویسندگی است اما با تمام تفاوت‌ها، نویسندگان بزرگی که در دو فضا قلم زده و موفق هم بوده‌اند، گواهی هستند بر ارتباط و پیوند ناگسستنی میان این دو دنیا.

روزنامه‌نگاری راه نوشتن را به آنان یاد داده و یا نسبت به حوادث اجتماعی عصر خود حساسشان کرده است. ادبیات هم مجالی شده است برای رهایی آنان از تند و ساده نویسی مطبوعاتی و آرام گرفتن در دنیایی که عجله‌ای برای انتقال پیام ندارد و به‎دنبال عمق بیشتری و همه‎جانبه نگری افزونتر هستند.

فائزه طاهری

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *