صدیقه صباغیان: کسانی را انتخاب کنیم که دغدغه رفع مشکلات اهالی قلم و هنر را داشته باشند
1 دقیقه خوانده شدهبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه؛ این بار گفتوگویی را با خانم صدیقه صباغیان از فعالان رسانهای استان البرز ترتیب دادهایم که حاصل این مصاحبه کوتاه، اختصاصی و صمیمانه در پی میآید:
لطفاً به عنوان اولین سئوال از بیوگرافی خودتان برای مخاطبین این پایگاه خبری بگوئید:
صدیقه صباغیان، متولد سال ۱۳۵۵ هستم، سردبیر و خبرنگار، تصویربردار و تدوینگر، عکاس و طراح، اوقات فراغتم را هم به نویسندگی میپردازم.
از سال ۱۳۸۶ فعالیت خود در حوزه رسانه از قبیل تصویربرداری، تدوین، عکاسی و از سال ۱۳۹۰ فعالیت خبری خود را در بخش تصویر باشگاه خبرنگاران جوان آغاز کردم و سپس وارد صدا و سیمای مرکز البرز و در بخش اطلاعات و اخبار مشغول به کار شدم و پس از آن نیز با گروه تلویزیونی سپاه و بسیج مرکز البرز، خبرگزاریهای فارس، شبستان، بسیج و دفاع مقدس در زمینههای مختلف خبری همکاری داشتهام.
از چه زمانی به این حرفه علاقهمند شدید؟
من از دوران نوجوانی به کار سینما علاقه مند بودم. اجرا و بازی مقابل دوربین را دوست نداشتم اما تصور فعالیت در پشت دوربین، قسمت تدوین و نوشتن هم به من آرامش میداد اما به دلیل اینکه آن زمان در کاشان زندگی میکردیم و خانوادهها با تغییر مکان تحصیل دختران خود موافقت نمیکردند، امکان ادامه تحصیل در رشته دلخواه برای من وجود نداشت. پس از ازدواج و به دنیا آمدن دخترم تحصیل و فعالیت در رشتههای مورد علاقه خود را ادامه دادم و به صورت آزاد کار میکردم.
مشوق اصلی شما در این راه چه کسی بوده است؟
حقیقت این است که آن زمان هیچ کس مشوق من نبود حتی همسرم نیز تمایلی به این موضوع نداشت و تنها چیزی که انرژی مرا دو برابر میکرد، انگیزه درونی خودم بود اما بعد از مشاهده تلاشهای شبانهروزی و تکاپو برای رسیدن به اهدافی که داشتم همسر و فرزندم را نیز با من همراهی کرد تا جایی که دخترم به عنوان همکار وارد همین عرصه شد و همسرم نیز پا به پای من تلاش کرد و به هیچ عنوان مانع ادامه مسیر نشد.
آیا خانواده شما با فعالیتتان در مطبوعات و رسانه موافق بودند؟ اکنون چه طور؟
قرار ما برای ادامه تحصیل، کار خبر نبود و چرخش روزگار و علاقه تدریجی سبب این موضوع شد، شغل اولیه من خیاطی بود و در همان رشته نیز ادامه تحصیل داده بودم زیرا تصور میکردم با توجه به مخالفت خانواده نمیتوانم به کار مورد علاقهام بپردازم اما اولین دوره تصویربرداری و پس از آن، تدوین و عکاسی که به خاطر علاقه قبلی گذراندم مسیر را تغییر داد.
اما طی چند سال اخیر، همسرم، دخترم و دامادم به عنوان یک مشوق، همراه و مشاور کنار من بودند و تقریبا هر جا که نیاز داشتم اعلام آمادگی کردند و کنارم ایستادند. آنها به عنوان بازوان توانمند به یاری من آمدند.
از آثار مکتوب و چاپ شدهتان برایمان بگوئید؟
از زمان آغاز فعالیت خبری تاکنون گزارشها و یادداشتهای بسیاری نوشتهام که همه در سایتها و نشریات مختلف منتشر شدهاند. تهیه و تنظیم مقالات دانشنامه دفاع مقدس استان البرز با محوریت شهداء و فرماندهان البرزی نیز بخشی از تولیدات من در این حوزه بوده است.
چند فیلمنامه فیلم کوتاه نیز در کارنامه کاری خود دارم و فیلمنامه سریال جادههای شنی نیز چند سالی است که نوشته و تکمیل شده و به دنبال سرمایهگذار برای تولید آن هستیم. در حال حاضر نیز مشغول نوشتن کتابی با موضوع رسانه هستم که با توجه به مشغلهای که دارم نمیدانم چه تاریخی با پایان خواهد رسید.
هم اکنون به چه کاری مشغولید؟
در حال حاضر دانشجوی رشته مدیریت امور فرهنگی، سردبیر پایگاه خبری دیدهبان البرز و مسئول گروه تصویری موسسه فرهنگی هنری «دیدهبان البرز مانا» هستم و علاوه بر کار خبر مکتوب به مستندسازی، تصویربرداری، عکاسی و تدوین نیز مشغولم. البته کار ما به نوعی خانوادگی است و همه اعضاء در کنار هم کار میکنیم.
با چه مشکلات و موانعی روبرو هستید؟
احتمالا منظور شما از این سوال، مشکلات کاری است که قطعاً بهتر از هر کسی با آنها آشنا هستید زیرا خودتان خبرنگارید و کم و بیش با مشکلات اصحاب رسانه آشنایی دارید.
عدم امنیت شغلی، عدم درآمد ثابت، عدم حمایت دولت و مسئولین به خصوص متولیان امر، عدم وجود بیمه مشخص با در نظر گرفتن سختی کار، عدم پاسخگویی مدیران، عدم وجود جایگاه مشخص در برنامههای شاخص و مهم که پوشش خبری آنها از اهمیت خاصی برخوردارند و صدها عدم … که تکرار آنها فقط و فقط با روح و روان یک خبرنگار بازی میکند و او را میآزارد.
اصحاب رسانه با سابقه این استان هنوز نمیتوانند رقم مشخصی را به عنوان درآمد در نظر بگیرند و بر اساس آن برنامهریزی کنند. ما در کشور هیچ پایگاه خبری را نداریم که از راه فروش اخبار کسب درآمد کند در حالی که بسیاری از خبرگزاریهای بزرگ و معتبر دنیا دسترسی به بخشی از خروجی اخبار و مطالب منتشر شده خود را تنها در ازای دریافت پول برای مخاطبان فراهم میکنند.
اما در کشور ما نه تنها اجرتی برای تهیه خبر در نظر گرفته نمیشود، بلکه اگر مطلب منتشر شده به مذاق برخی آقایان خوش نیاید باید کفش آهنین بپوشد و از این اتاق به آناتاق بیگناهی یا دغدغهمندی خود را اثبات کند.
خبرنگاری در کشور و استان ما فقط در مرداد و روز خبرنگار و اسفند نزدیک به ایام نوروز، خلاصه میشود و مدیران تلاش میکنند به قول خودشان زحمات خبرنگار را جبران کنند که البته تقدیرهای این ایام نیز تناسبی با تورم موجود ندارد و سالها است که در جا میزند.
شاید دیگر وقت آن رسیده باشد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چارهای بیندیشد و برای این درد بی درمان، دارویی تهیه و توزیع کند. هنوز هم دوستان ما برای اخذ مجوز یک رسانه باید ماهها در صف انتظار بمانند و بعد از راهاندازی سایت خبری خود سه سال باید انتظار بکشند تا یارانه مربوطه برای آنها واریز شود.
البته در نوع رتبهبندیها و امتیازات سلیقهای و پرداخت قطره چکانی یارانهها نیز ناگفتههای زیادی وجود دارد که متولیان امر بهتر از هر کسی از آنها اطلاع دارند.
علاقمندان به مطبوعات و رسانه چگونه میتوانند در این عرصه موفق شوند؟
علیرغم همه مشکلاتی که بیان شد باید عرض کنم که این حرفه برای ما بسیار جذاب و شیرین است و به دلیل فعالیتهای هنری که در بخشهای دیگر داریم درآمد بخش خبر برای ما آن قدر مهم نیست اما در واقعیت اگر کسی قصد ورود به این عرصه را دارد شرط اول موفقیت در این مسیر، علاقه و پشتکار و دغدغهمندی است.
اما مهمتر از علاقه و پشتکار، کسی که می خواهد پا به این میدان پرتنش و پرهیجان بگذارد باید این حرفه را به عنوان شغل دوم انتخاب کند زیرا درآمد او از بخش خبر به قدری نیست که بتواند امورات خود را بگذراند. گویی خبرنگاری در کشور ما شغل محسوب نمیشود که برای آن درآمدی در نظر گرفته شود.
کدام یک از آثارتان به دلتان نشسته است؟
بدون اغراق میگویم که کار برای شهداء انرژی خاصی به من میبخشد و نیرویی را در درونم زنده میکند تا بتوانم بنویسم یا تولید محتوا کنم. در کل همه آثاری را که برای شهداء نوشتهام به دل من مینشیند اما در لابلای آنها یادداشتی با عنوان «خوشا به حال تو که شهادت شناسنامهات را رنگین کرد» به مناسبت شهادت سردار سلیمانی نوشتم که وقتی آن را برای دخترم بازخوانی میکردم اشک امانم نمیداد.
لابلای دلنوشتهها یادداشتی نیز به عنوان «فراق کربلا، شیرینترین فراق دنیاست زیرا به وصالش ایمان دارم»
نوشتم که حس خیلی خوبی به من داد و آرزو کردم روزی در بینالحرمین آن را بازخوانی کنم.
از خاطرات تلخ و شیرین خودتان را در این عرصه برایمان بگویید؟
خبرنگاری لبریز از لحظات تلخ و شیرین و خاطرات زیباست اما برخی خاطرات هیچگاه از ذهن ما پاک نمیشوند. یکی از تلخترین لحظات کاری ما لحظه شنیدن خبر ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود که دل همه ما را به درد آورد.
پیشنهاد میکنم حضور در شیرخوارگاه امام علی(ع) کرج را تجربه کنید. تجربه تلخ و شیرینی است. دیدار با آن همه کودک و نوزاد که از آغوش پدر و مادر محروم هستند دل انسان را به درد میآورد اما در آغوش گرفتن و بازی کردن با آنها به قدری شیرین است که دلتان نمیخواهد از آن محیط خارج شوید.
اگر مطلب خاصی از قلم افتاده بیان بفرمائید؟
تقریبا همه درد مطالب بیان شد اما از همین تریبون استفاده و خدمت مسئولین استان و کشور عرض میکنم برخی اصحاب رسانه بدون هیچ چشمداشتی در این حوزه فعالیت میکنند و بارها و بارها برادری خود را در رفع مشکلات و دغدغههای مردم ثابت کردهاند. شما مسئولین نیز یک بار برای همیشه برادری خود را ثابت کند و پای درد دل اهالی قلم و رسانه بنشینید و مشکلات آنها را رفع کنید.
سخن پایانی:
خیلی ممنونم از فرصتی که در اختیار من گذاشتید تا زبان گویای همکارانم باشم که در این حوزه فعال هستند و با آبرو روزگار خود را سپری میکنند. برای همه شما آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم کسانی از دل این جامعه انتخاب و راهی مجلس شوند که در راستای کاهش مشکلات اهالی قلم و هنر گام های موثری بردارند.
مصاحبه: الناز قنبری
لینک کوتاه: http://khabarnegaranvaresane.ir/?p=15503