ی٫ آذر ۴ام, ۱۴۰۳

خبرنگاران و رسانه

حاوی اخبار صنف خبرنگاران، اصحاب مطبوعات و رسانه‌های کشور

در آرزوی خبرنگار شدن؛ «دوست داشتم صدای مردم باشم»

1 دقیقه خوانده شده
در گوشه‌ای از اتاق که نور نسبتاً ملایم و نارنجی رنگ تابیده است، قلم و کاغذی در دست دارد و روبه‌روی آیینه‌ای که تابش نور جلایش خیره‌کننده‌ای به آن بخشیده ایستاده و متنی را که برای تمرین گوینده‌گی تهیه کرده است به تکرار می‌خواند. آیینه تبدیل به کامره‌ای شده است که خوانش و علاقه او را به کار خبرنگاری ثبت می‌کند. این روزها آیینه تنها جسم بی‌جانی است که او را تشویق به ادامه دادن می‌کند و سحر رویاهایش را در آن به وضاحت می‌بیند؛ اما دست یافتن به آرزوهایش همانند تصویر غیرحقیقی است که در آیینه زیباتر از اصل جلوه می‌کند.
در آرزوی خبرنگار شدن؛ «دوست داشتم صدای مردم باشم»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه و به نقل از ۸ صبح؛ سحر یکی از دختران بازمانده از تحصیل و کار در حاکمیت طالبان است. او دختر شجاع و باوقار اما کم‌حرف است. پس از مدت‌ها  با او اختلاط می‌کنم و از روزهای خانه‌نشینی و تحمل روزهای دشوار با هم سخن می‌گوییم. ابتدا در مورد درس‌هایش می‌پرسم. سحر با گلو‌ی پُر از بغض و عالمی از ناراحتی به سختی لب به سخن می‌گشاید و اشکی که در گوشه چشمانش جا خوش کرده است را با دستان خود پاک کرده و می‌گوید: «قرار بود با آغاز سال تحصیلی جدید وارد سال دوم دانشگاه شوم و در یکی از دانشگاه‌های خصوصی درس بخوانم؛ اما باز هم دروازه دانشگاه‌ها به‌روی دختران بسته ماند.»

بیش‌تر با او حرف می‌زنم  و این بار از آرزو‌هایش می‌گوید. سحر می‌خواهد خبرنگار شود و صدای مردم باشد. می‌گوید: «زمانی که متعلم  دوره‌ ابتدایی‌ مکتب بودم آرزو داشتم وقتی بزرگ شدم ژورنالیست شوم  و صدای مردمم باشم.»

اما مدتی است که سحر رویاهایش را  در تاریک‌ترین نقطه ممکن گم کرده است. شور و شوق دستیابی به رویاهایش او را وا می‌داشت تا همواره به بزرگ شدن فکر کند، انگار آرزوهایش او را برای دستیابی فرا می‌خواند. او فکر می‌کرد که با بزرگ  شدن هیچ مانعی سد راهش نخواهد بود و می‌تواند به رویاهایش قول رسیدن دهد،  بی‌خبر از این‌که روزی همه‌ رویاهای او و دختران افغانستان قربانی تصمیمات طالبانی می‌شود.

سحر با وجود محدودیت‌های فراوانی که گروه طالبان بر شغل زنان و آموزش دختران اعمال کرده است، تسلیم نشده و دست از تلاش برنداشته بود. این بار راه دیگری را برای دستیابی به رویاهایش جست‌وجو کرده و در یکی از مرکزهای آموزشی در شهر کابل برای یادگیری زبان انگلیسی اقدام کرده بود تا از این طریق در جست‌وجوی فرصت‌های تحصیلی بیرون‌مرزی باشد.

او یک تنه و با اراده مستحکم به راهی که انتخاب کرده بود ادامه می‌داد که این بار خبر بازداشت دختران به بهانه حجاب از سوی طالبان مانع بزرگی بر سر راهش شد. با این خبر آسمان آبی کابل بار دیگر کبود و سیاه شد. وحشت عجیبی شهر کابل را فرا گرفته بود. هیچ زن و دختری از ترس بازداشت از خانه‌های‌شان بیرون نمی‌شدند، فضا کاملاً مردانه شده بود. خانواده سحر او را از رفتن به مرکز آموزشی باز داشت. سحر اما هنوز هم پافشاری می‌کرد و با عذر و زاری از خانواده‌اش می‌خواست تا نگذارند او نیز قربانی تصمیم‌های طالبان شود و هر چیزی که این گروه دستور دهد باید اجرا شود. چون هدف طالبان این است که برای همیشه زنان و دختران را خانه‌نشین کنند و با استفاده از ایجاد ترس می‌خواهند پیروز میدان باشند.

با وجود عذر و زاری فراوان خانواده‌اش راضی نمی‌شود و او را از رفتن به مرکز آموزشی منع می‌کند. اکنون سحر همانند صدها دختر و زن افغانستانی در سوگ نرسیدن به رویاهایش خانه‌نشین شده و اشک حسرت می‌ریزد. او می‌خواست روزی بدون هیچ هراس و مانعی پشت تریبون آزادی بیان باشد و خبرهای منطقه و جهان را به مردم برساند و از این طریق در پیشرفت جامعه‌اش سهمی داشته باشد. حالا او روزهایش را با دست‌دوزی و گاهی مطالعه کتاب سپری می‌کند و منتظر نوری پس از تاریکی‌ است؛ نوری که بر طالبان چیره شود و آنان را از سرزمینش گم کند.

سحر سخت‌ترین روزهای عمرش را سپری می‌کند. زیرا او در کنار مبارزه با خواسته‌های طالبان با خواست فامیلش نیز مبارزه می‌کرد؛ زیرا پدرش مخالف تحصیل او در رشته خبرنگاری بود و بارها برایش گفته بود که او با خواندن این رشته به جایی نخواهد رسید. پدرش می‌گفت: «تو هیچ کاره‌ای نمی‌شوی.»

محدودیت‌های طالبان و خواست پدرش سبب شده است تا او سر تسلیم فرود بیاورد؛ زیرا پس از بارها تلاش تا حال نتوانسته است هیچ راهی برای بیرون رفت از این معضله بیابد. او نه چاره کار داند و نه راه حل. در حالی که بغض بن‌بست آرزوهایش را نتوانسته است قورت بدهد، با آه سردی می‌گوید که کاش هرگز بزرگ نمی‌شد.

لینک کوتاه: http://khabarnegaranvaresane.ir/?p=15820

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *