بررسی ابعاد جنگ رسانهای دشمن در اغتشاشات اخیر؛ سونامی دروغ و تحریف
1 دقیقه خوانده شدهبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه و به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)؛ رسانه KHAMENEI.IR بههمین منظور به گفتوگو با دکتر اکبر نصراللهی، استاد علوم ارتباطات و رسانه پرداخته است. آقای نصراللهی اقدامات رسانهای اخیر دشمن را یک سونامی بزرگ دروغ و تحریف علیه ایران توصیف میکند.
دشمن در اغتشاشات اخیر برنامه تهاجمیای را کلید زد که همه ابزارهای سخت و نرم را در آن بهصورت ترکیبی مورد استفاده قرار داد. به عنوان یک استاد ارتباطات، دشمن از این هجوم رسانهای، سیاسی و امنیتی چه هدفهایی را دنبال میکرد؟
در ادبیات کلاسیک ارتباطات و رسانه، یکسری راهبردها و تاکتیکها وجود دارند که عمری به قدمت حیات بشر دارند. از زمانی که انسان متولد شد و زندگی اجتماعی خود را آغاز کرد از این راهبردها و تاکتیکها برای انتقال بهتر پیام یا در شکل بد و غیراخلاقی آن، برای انحراف افکار عمومی و رسیدن به اهداف خود از طریق زیر پا گذاشتن اصول انسانی، اخلاقی و دینی استفاده میشود. یکی از این تاکتیکها، تاکتیک دروغ است. این تاکتیک مثل تاکتیک ترس از ابتدای حیات بشر و شکلگیری زندگی اجتماعی با انسانها همراه بوده است. حتی حیوانات هم از تاکتیک ترس با تولید سرو صدا و یا برخی واکنشهای دیگر استفاده میکنند تا از قلمروشان بدون درگیری فیزیکی، محافظت و یا به سایر اهداف خود برسند؛ در جوامع امروز هم این تاکتیک وجود دارد.
در جامعه مدرن امروز، بسیاری از کشورها و قدرتهای بزرگ برای آنکه بدون درگیری به اهدافشان برسند، سعی میکنند دیگران را با ترس و تهدید و مجموعه اقداماتی از این قبیل بدون صرف هزینههای سخت و فیزیکی، از پیگیری اهداف خود منصرف کنند و خود به اهدافشان برسند. تاکتیک دروغ هم از تاکتیکهایی است که بسیار کُهن بوده و همواره با بشر و زندگی اجتماعی همراه بوده است. از زمانی که رسانههای جدید و مدرن تأسیس شدند، نه تنها تاکتیک دروغ، شایعه و ترس از بین نرفت، بلکه وسعت و شدت دروغ بیشتر و نوع اعمال و مفهوم آن متفاوت شده است به گونهای که به تعبیر رهبر انقلاب، در جوامع امروزی با «لشکرسازی کاذب و انبوهسازی دروغ» سروکار داریم.
دروغ در مفهوم جدید آن بهاین محدود نیست که صرفاً به هر حرف خلاف واقع، اطلاق شود. حتی ممکن است حرفی راست باشد ولی بخشی از واقعیت باشد. امروز رسانههای جدید و کنشگران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی بهگونهای بخشی از واقعیت را برجسته و بزرگ میکنند که تمام واقعیت دیده نشود یا همه واقعیت گم شود؛ بنابراین دروغ به نظر من، هرگونه اعمال و رفتاری است که باعث شود واقعیت، تحریف و مخاطب بهجای آنکه به واقعیت همانطور که هست پی ببرد، بخشی از واقعیت را کل واقعیت پندارد.
در حوادث اخیر، رسانههای غربی و فارسیزبان بخشی از واقعیت ایران و بخشی از اعتراضات و نارضایتیها را به گونهای برجستهسازی کردند که گویی کل کشور درگیر ماجرا و در همهجای کشور درگیری است. درصورتیکه واقعیت این بود که تعدادی از مردم در پی حادثه تلخ درگذشت یک دختر جوان، به اعتراض پرداختند. شکل اولیه این حوادث اعتراض بود، که حق هر فرد بوده و در قانون اساسی هم به رسمیت شناخته شده است.
اما دشمن چون مترصد فرصت بود قاعدتاً بیکار ننشست، چون کار دشمن دشمنی است، یعنی عجیب و غیرطبیعی نیست که دشمن دشمنی کند ولی آنچه عجیب است آن بود که این اعتراض، در زمان بسیار کوتاهی به اغتشاش و حمله به کل نظام و کل نهادهای حاکمیت تبدیل شد؛ این مسئله از این جنبه غیرطبیعی است. اعتراض طبیعی است ولی تبدیل اعتراض به اغتشاش در زمان کوتاه و تعمیم یک اشکال به کل نظام جمهوری اسلامی ایران غیرطبیعی است. دشمن همین اعتراضات و اغتشاشات را بهگونهای بازنمایی و منتشر میکند که واقعاً هرکس اگر مخاطب این رسانهها و فضاهای مجازی وابسته به آنها باشد، فکر میکند در سراسر ایران درگیری و خشونت جریان دارد. درصورتیکه واقعیت به این شکل نیست.
به عبارت دقیقتر، نظام رسانهای دشمن در بازنمایی واقعیت بهگونهای عمل کرد که افکار عمومی فهم دیگری از واقعیت داشته باشند. فهمی که فاصله زیادیهم با واقعیت دارد؛ درست است؟
بله. این اعتراضها در رسانههای فارسی زبان خارجی و شبکههای اجتماعی وابسته به آنها بهگونهای روایت و بازنمایی میشود که انگار سراسر شهر چند میلیون نفری تهران را اعتراض، خشونت، جنگ، درگیری و جنازه فراگرفته است؛ این یعنی انبوهسازی دروغ. در روایت کاذب تلویزیونها و شبکههای مجازی این جریان هر لحظه و هر ساعت جمهوری اسلامی ایران سقوط کرده و مسئولان در حال تغییر هستند!!! این روایت دروغ است و با عقل و شواهد بیرونی انطباق ندارد.
در مفهوم جدید دروغ، برخلاف معنای گذشته، مستقیماً منکر واقعیتها نمیشود، بلکه در مفهوم جدید، دروغ بههرگونه اعمال و رفتاری گفته میشود که بهواسطه آن بخشی از واقعیت کشور به گونهای غیرواقعی، انبوه و پرتکرار منعکس میشود و افراد به این جمعبندی میرسند که بخشی از واقعیت، کل واقعیت است. واقعیت این است که این بحران با توانمندی جمهوری اسلامی و هوشمندی مردم به پایان میرسد، اما تأثیر روحی و روانی این حجم از دروغهای انبوه بر جامعه و اخلاقیات مردم باقی خواهد ماند. سه سال درگیری با همهگیری کرونا، ادامه تحریمهای ظالمانه از سوی آمریکا، آثار برخی سوء مدیریتهای دوره قبلی و حالا انبوه دروغهای رسانههای معاند و شبکههای اجتماعی وابسته به آنها، موجب آسیب روحی به جامعه شده است.
ارزیابی شما از میزان هماهنگی رسانهای در این ماجرا چیست؟
ما هیچوقت در تاریخ پیدایش رسانهها تا این لحظه شاهد این نبودیم که همه دشمنان و ظرفیتهای آنها یکباره و یکجا، با استفاده از تمام تاکتیکها، بر یک کشور و موضوعی به مدت طولانی متمرکز شود؛ در واقع همافزایی بیسابقهای را در داخل و خارج کشور در اغتشاشات جاری شاهد هستیم. در رسانههای تلویزیونی و ماهوارهای هم وضع بههمین صورت است. مثلاً اینترنشنال، بیبیسی و منوتو اگرچه اهداف تأسیسی یکسانی درباره جمهوری اسلامی ایران دارند و راهبردهایشان درباره جمهوری اسلامی ایران و مردم آن یکسان است -من معتقدم اینترنشنال و منوتو تکثیر بیبیسیهستند- اما درعینحال با وجود اختلاف تاکتیکها، همه بهعنوان یک لشکر همافزا بهشکل مستمر کار میکنند و کوچکترین چیزی که نشان دهد که این رسانهها همراه و هماهنگ نیستند و در واقع اختلاف جدی در اصول مقابله با ایران دارند نمیبینیم. این به معنی لشکرکشی انبوه رسانهای است، یعنی سونامی دروغ، سونامی اطلاعات کاذب، سونامی تحریف و دیکتاتوری در عین کثرت. در واقع ما شاهد دیکتاتوری رسانهای به تمام معنا هستیم. یعنی باوجود تنوع رسانههای دشمن با اسامی رسانهای مختلف، با یک دیکتاتوری مواجههستیم.
آنها هیچ صدایی را بجز صدای خودشان به رسمیت نمیشناسند و با این لشکرکشی، سونامی دروغ، تولید دروغ انبوه، بمباران اطلاعات و تحریف، مارپیچ سکوت ایجاد میکنند و این مارپیچ سکوت را حتی به حوزه نخبگانی تعمیم دادهاند. آنها با لشکرکشی انبوه در حوزه رسانه و تکرار دروغ، تحریف واقعیت، بمباران اطلاعات، برجستهسازی وقایع منفی و با انکار واقعیتها در زندگی عادی مردم ایران شرایطی را فراهم کردند که مخاطبان و کسانی که در شبکههای اجتماعی صاحب صفحات یا تریبون هستند مانند استادان دانشگاه،هنرمندان و… یا سخن نگویند و سکوت کنند یا دروغهای آنان را تأیید کنند، این یعنی مارپیچ سکوت. فشار دیکتاتورهای مدرن و لشکر خودخواه رسانهای بهاندازهای زیاد است که مردم باید یا سکوت کنند و یا دیدگاه غلط آنها را تأیید کنند.
آنها حتی به سکوت و تأیید نظراتشان راضی نیستند، میگویند کنشگران مختلف، نباید سکوت کنند یا فقط حرفهای ما را تأیید کنند، بلکه ابتدا باید بیایند ناسزایی فراتر از آنچه هست به نظام بدهند، بعد آنها را پذیرفته و قبول کرده و از آنها حمایت خواهیم کرد.
بنابراین این لشکر انبوه رسانهای با سونامی دروغ و بمباران اطلاعات توانست در درجه اول مارپیچ سکوت را به حوزه نخبگان و حتی هواداران نظام تعمیم دهد و در مرحله دوم بعد از اینکه آنها را وادار کرد که مارپیچ سکوت را عملی کنند، کسانی را که حرف نمیزنند متهم به بیشرفی کرد.
دانشجو در محیط دانشگاه، استاد خود را چون حرف نمیزند و نظر او را تأیید نمیکند، بیشرف میخواند. این یعنی دیکتاتوری. آنها علیرغم اینکه دیگران را به دیکتاتوری متهم میکنند، خودشان دیکتاتوری را هر روز اعمال میکنند. برخلاف اینکه خودشان را مدافع زن میدانند و حقوق زنان را بهانهای برای اغتشاش خیابانی قرار داده و کشور را حدود سه ماه درگیر کردند، شعارهای جنسیتیای سر میدهند که توهین به مقام زن است.
در ماجرای سفر اخیر رئیسجمهور به کردستان، دیکتاتورهای مدعی زندگی و آزادی، با تهدید یک مغازهدار سنندجی، او را به عذرخواهی مجبور کردند. جرم این مغازهدار این بود هنگام بازدید رئیسجمهور از بازار کردستان -که به دروغ میگفتند بر اثر اعتصاب تعطیل است- به او شکلات تعارف کرده بود. این موارد در واقع از پدیدهها و دیکتاتوریهای عجیب این دوره است.
در ادامه برای مهار و کنترل این فضا و خنثیسازی تأثیرات منفی آن باید چه کرد؟
برای مقابله با انبوهسازی دروغ و لشکرکشی و لشکرسازیهای کاذب در برابر مردم ایران، ابتدا باید ماهیت این اعتراضها و اغتشاشات بررسی و تحلیل شود. به نظر من، این بحران که از شهریور با درگذشت یک دختر جوان آغاز شد، همه ویژگیهای بحرانهای پیشین را با شدت و گستردگی بیشتر دارد؛ البته همانگونه که گفتم بیتردید مردم و مسئولان با تابآوری و ظرفیت بالا و تجربههایی که دارند خواهند توانست این بحران را نیز مدیریت و به فرصت تبدیل کنند.
ثانیاً این بحران وجوه مختلفی از جمله ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، داخلی و رسانهای دارد. نباید علتهای متنوع و متعدد اعتراضها و اغتشاشات جاری از جمله عیوب نظام ارتباطی و رسانهای و استفاده ناکافی از نخبگان را فراموش کرد. این بحران در عین حال که هدایت و مدیریت خارجی دارد، حتماً ریشه اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی هم دارد، اما به ضرس قاطع این حوادث بیشتر بحران رسانهای است؛ بههمین دلیل، بخش زیادی از آنچه که این روزها از وقایع ایران بازنمایی و منتشر میشود، فاصلهای از زمین تا آسمان دارد.
متأسفانه در حال حاضر سواد رسانهای مردم، مسئولان و رسانهها ناکافی است. بازدارندگی در قبال تعرض رسانههای رقیب و دشمن وجود ندارد. راهبردهای مسئولان و رسانههای داخلی بیشتر واکنشی و انفعالی است. دستگاههای مسئول، پاسخگوی بهموقع نیازهای مختلف اطلاعاتی، خبری، آموزشی و سرگرمی جامعه نیستند. درهمه مخاطرات و بحرانهای مهم و راهبردی قبلی، تأخیر در شروع و تعجیل در پایان وجود داشته است. بیشتر بحرانهای قبلی باوجود اینکه علتهای مشابه دارند، باز هم تکرار میشود. علاوه براین مسئولان برای حل برخی بحرانهای جدید از راه حلهای تکراری استفاده می کنند. این اشکالات باعث شده است هم بحرانها با پیامدهای زیاد و دورهای تکرار شوند و هم اینکه دشمن هر روز دروغهای بیشتری را منتشر و میدانهای تازهای را باز کند. باید بپذیریم در قبال این حجم از دروغ انبوه و بیسابقه و خشونت رسانهای دشمن، افکار عمومی بیدفاع و دچار مارپیچ شده است، رسانههای داخلی نتوانستهاند جلوی تعرضات رسانهای دشمنان به روح و روان و امنیت مردم را بگیرند. چون سواد رسانهای کافی ندارند، از ظرفیت رسانهای دیر و ناکافی استفاده میکنند. آنان به رسانه اعتماد ندارند. به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم، کشور در «محاصرهی تبلیغاتی» است و امروز این محاصره شدت یافته و فشارهای دشمن بیشتر شده است. راهبردهای خروج از محاصره تبلیغاتیهم کنشگری فعال، روایت اول، جهاد تبیین و بازسازی است و راهی جز این وجود ندارد.
نکته سوم اینکه وقتی که پذیرفتیم این بحران بیشتر رسانهای است، باید راهبردها و راهکارهای مقابله با آن نیز بیشتر رسانهای باشد. تمام قرائن و شواهد نشان میدهد، دشمنان برای جلوگیری از رفتن به سمت یک ایران قوی، راهبردهای استمرار خشونت، توسعه و شدت شعارهای ساختارشکنانه، تغییر میدان اعتراضات و اغتشاشات از خیابانها به دانشگاهها و مراکز فرهنگی، اخلال در بازار، کسبوکار و تجارت، خسته و عصبانی کردن نیروهای انتظامی و مسئولان و سوژهسازی و سوژهیابی دروغین را در دستور کار خود قرار دادهاند.
اگر افراد و کنشگران مسئول بخواهند با این راهبردها مقابله کنند، باید راهبرد مقابل آنها را اتخاذ کنند. بنابراین به نظر میرسد برای جلوگیری از تحقق راهبردهای دشمنان، تبدیل بحران موجود به فرصت، خروج از محاصره تبلیغاتی، مقابله با جریان تحریف، بصیرتافزایی برای افکار عمومی بیدفاع و جلوگیری از تعرض رسانهای غرب، باید در کنار اتخاذ راهبردهای واقعنمایی، جهادتبیین، بازسازی در عرصههای فرهنگ، رسانه و اقتصاد، تقویت سواد رسانهای مسئولان، رسانهها و مردم، اصلاح نظام معیوب ارتباطی، استراتژیهای کنشگرانه و فعال، ارائه روایت اول، صبر و مقاومت، آرامسازی، عادیسازی، اقناعسازی و همراهسازی در دستور کار بخشهای مختلف بهویژه رسانهها، دانشگاهیان و مسئولان قرار بگیرد. این راهبردها در کنار بازسازی در عرصههای اقتصاد و استفاده از ظرفیتهای نخبگان و جذب حدأکثری و استفاده از ظرفیتهای داخلی باید مدنظر قرار گیرد.
با توجه به تأکید اخیر رهبر انقلاب اسلامی در دیدار بسیجیان درباره تلاش دشمن برای به تسخیر درآوردن مغزها، مواجهه و اقناع و تخاطب با افکار عمومی در وضعیت فعلی چقدر اهمیت و ضرورت پیدا میکند؟
در جنگ شناختی، جنگ روانی و سونامی تحریف و دروغ و لشکرسازی رسانهها، هدف افکار عمومی است و هدف جسم نیست. در جنگهای کلاسیک جسمها هدف بودند، اما در جنگ شناختی اصلاً هدف جسم نیست، هدف روح، روان و مغز است؛ بنابراین همه نکاتی که رهبر انقلاب درباره جهاد تبیین و مقابله با جریان تحریف و محاصره تبلیغاتی گفتند، برخاسته از دغدغه ایشان نسبت به هدف قرار گرفتن مغزهای بیگناه و افکار عمومی است.
دشمن هم سالهاست در این حوزه تمرکز کزده و اقداماتش را توسعه میبخشد و در واقع تا حدود زیادی هم موفق بوده است. ما درباره رسانههای داخلی، رسانههای فرهنگی و هنری و ساختارهای نرم غفلت داشتهایم. جمهوری اسلامی ساختارهای لازم از جمله وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، صدا وسیما، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تعداد زیادی خبرگزاری و مطبوعات را دارد، اما نسبت به حوزههای شناختی و جنگ نرم غفلت شده است.
این غفلت کار ضعیف دشمن را قوی نشان میدهد. اینگونه نیست که رسانههای دشمن بسیار قوی باشند و اصول و قواعد عجیبی را بهکار بگیرند، بلکه از این سمت غفلت صورت گرفته و همچنان نیز ادامه پیدا کرده است. ما این ساختارها را داریم ولی این ساختارها آنگونه که باید ایفای نقش نکردهاند. بههمین دلیل رهبر انقلاب در نخستین دیدار خود با اعضای دولت آقای سیزدهم بحث بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی را مطرح کردند.
افراد دلسوز هم باید به افکار عمومی توجه داشته باشند، به نیاز آنها بهموقع پاسخ دهند، صادقانه با آنها برخورد کنند و اطلاعات را بهموقع در اختیار افکار عمومی قرار دهند، بدانند که کجای کار ایراد دارد و ایرادها را برطرف کنند. متأسفانه درحالحاضر بهواسطه استمرار برخی غفلتها، نادیده گرفتن رسانه و حمایت نکردن از آن، به کار نگرفتن افراد حرفهای، ضعف در کیفیسازی و ارتقای نیروی انسانی و سرمایهگذاری ناکافی، دشمن هرروز خود را در این حوزه تقویت کرده و رسانههای ما بازدارنده نیستند و نمیتوانند جلوی تعرض رسانهای را بگیرند. ما حملات دشمن را به افکار عمومی مثل یک بمب خوشهای میدانیم که از یک خوشه نجات پیدا کنیم، یک خوشه دیگر در پی خواهد آمد. رسانهها علاوه بر افکار عمومی داخل باید دیدگاههایی که در دنیا علیه جمهوری اسلامی ایجاد شده است را تصحیح کنند.
لینک کوتاه: https://khabarnegaranvaresane.ir/?p=13104