آمنه شکوهی: هر کسی با یک گوشی خود را خبرنگار میداند و خبر پراکنی میکند
1 دقیقه خوانده شدهبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه؛ این بار گفتوگویی را با خانم آمنه شکوهی از فعالان رسانهای استان البرز ترتیب دادهایم که حاصل این مصاحبه کوتاه، اختصاصی و صمیمانه در پی میآید:
لطفاً به عنوان اولین سئوال از بیوگرافی خودتان برای مخاطبین این پایگاه خبری بگوئید:
آمنه شکوهی هستم، متولد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ تهران. تحصیلات خود را در شهر کرج گذراندم و مدرک کارشناسی خود را نیز در رشته الهیات، فقه و مبانی حقوق از دانشگاه دریافت کردم. دارای سه مجموعه شعر سپید به نامهای پازل سیاه، سمفونی بیصدا و ماه تماممن هستم. این سه کتاب نتیجه ۲۵ سال فعالیتم در حوزه شعر و ادبیات است.
رسانههایی که تاکنون در آن فعالیت کردهام: هفتهنامه تاک، پیام گستر، گسترش جامعه، پیام زمان و پیام کرج، صبح کرج، صبح آزادی، روزنامه ایران و ایران زمین، خورشید شهروند، شهروند ما، شبکه خبری شهروند، رویش ملت و… البته همیشه همان طوری که مطلع هستید ممکن است همزمان در چند رسانه قلم بزنم.
از چه زمانی به این حرفه علاقمند شدید؟
از کودکی علاقمند به نوشتن و سرودن بودم. امیدوارم فعالیت آیندهام نیز در این حوزه باشد. بیش از ۱۰ سال همزمان با کار در روزنامه، معلم پیشدبستانی هم بودهام. اما کم کم احساس کردم تمام حواسم را باید به نوشتن بدهم چرا که بعد از ۶ ماه که تصمیم گرفته بودم دیگر ننویسم متوجه شدم نوشتن با من و روح من عجین است و گویی نوشتن بخشی از درون و رسالت من در این زندگی خاکی است، با تمام وجودم این راه را ادامه دادم اگر چه میدانستم از نظر مادی راهی سخت در پیش دارم، اما از آنجا که احساس میکردم مسیر حرفهایگری در نوشتن میتواند حواشی رفع مادیات را نیز تا حدودی برطرف کرده و جلای روح و رضایت درونی جانم را در زمینه نوشتن در برداشته باشد. این مسیر را دنبال کردم چرا که وقتی در یکی از زیباترین صحنههای زندگیام که چاپ و لمس اولین کتابم بود، ناگهان خاطره اولین کتابی را که به تنهایی توانستم بخوانم (قصههای خوب، برای بچههای خوب) و قولی که به خودم در ۷ سالگیام داده بودم محقق شده بود، آن دقیقه و آن زمان به خودم قول داده بودم من هم یک روز کتابی بنویسم چرا که کتاب را یک پدیده خارقالعاده میپنداشتم و حالا من هم کتاب نوشته بودم آن هم کتابی از جنس عاطفه، کتاب شعری که ثمره ۲۰ سال از عمرم بود، مجموعه شعری که موهبتی از جانب خدا بود، چون موهبت نوشتن آن هم شعر نوشتن را موهبتی بزرگ از طرف خدا میدانستم و معتقدم خداوند این مهم را نصیب هر کسی نمیکند چرا که خداوند به قلم قسم یاد کرده است.
مشوق اصلی شما در این راه چه کسی بوده است؟
مادرم و پدرم همیشه ما را با این که ۷ فرزند داشتند تشویق به کتاب خواندن میکردند و خود نیز کتابخوان بودند. مادرم و خواهرهایم در دوران مدرسه کمک بزرگی برای ادامه این راه بودند و پدرم هم اسباب این راه را فراهم آورد.
پس خانواده شما با فعالیتتان در مطبوعات و رسانه موافق بودند؟ اکنون چه طور؟
بله. مادرم و همه خانوادهام این راه را راهی بزرگ اما دشوار میدانند و شده است که گاهی مثل آن ۶ ماه که دست به قلم نبرم اما مادرم مهربانانه بار اول از من پرسید چرا دیگر نمینویسی؟ وقتی مینویسی حالت بهتر است و اخلاق بهتری داری. در کل اگر ننویسم بد بیتاب میشوم.
پس از آثار مکتوب و چاپ شدهتان بیشتر برایمان بگوئید؟
سه مجموعه شعر که جان من و زندگی من ثمره ۲۵ سال از زندگیام است. زندگی من تازه از آن زمانی که حرفه نوشتن را برگزیدم رنگ و بوی خاصی گرفت، چرا که از کودکی همراه خواهرهایم بسیار کتاب میخواندم و مینوشتم. اما ورودم به عرصه شبهای شعر کرج و اولین کارم در روزنامه آن هم در هفتهنامه تاک که آن زمان در زیرزمینی در خیابان کسری بود، شروع شد و اعتماد سردبیر هفتهنامه آقای علیرضا اسماعیلزاده و سپردن و اختصاص یک صفحه ادبی به من و یکی از دوستانم شروع راهی شد که تا هم اکنون ادامه دارد و در آن سالها که به تهران در کارگاههای حمیدرضا شکارسری شرکت میکردم و در کرج هم سخت فعال در این مسیر بودم چندین بار در مسابقات شعر و یا رسانه صاحب رتبه شده و حتی یک بار شاعر سال شدم آن هم با چند شعر نیمایی و بعدها در مسابقات کشوری نیز چندین بار نفر اول چند مسابقه شدم.
هم اکنون به چه کاری مشغولید؟
هم اکنون حدود ۱۶ سال است که با نشریه «شهروندما» با آقای دکتر رضا عباسزاده همکاری دارم. ایشان رئیس خانه مطبوعات و رسانههای استان البرز هستند که در این مسیر با اعتماد خود به بنده در تداوم این مسیر همراه خوبی در ادامه راه فعالیتهای رسانهایام هستند و خالی از لطف نیست که بسیار شنیدهام برخی برای همکاری بنده با ایشان به دلیل اعتماد و هموار کردن این مسیر غبطه خوردهاند و بنده همیشه سپاسگزار ایشان در این مسیر هستم. مسیر ۱۶ ساله همکاری بنده با ایشان از هفتهنامه «صبح آزادی» و روزنامه ایران شروع شد و تا امروز که ایشان مدیر مسوول هفته نامه شهروندما هستند، ادامه دارد. راه پر فراز و نشیبی علیرغم تصورات همکارانم پشت سر گذاشتهایم که همه سختیهایش برای به کمال رساندن این راه و حرفهایگری در این مسیر و حتی کمک به اقتصاد روزنامهها و گشودن دریچهای در این مسیر برای همکارانم بوده است که متأسفانه با توجه به مشکلات اقتصادی اخیر کشور این راه سختتر هم شده است.
با چه مشکلات و موانعی روبرو هستید؟
همان طور که در پاسخ سئوال قبلی گفتم مشکلات اقتصادی اخیر کشور و اعطای بیرویه مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدون هیچ نظارتی سبب شده سفرهای که در مسیر حرفهایگری برای علاقمندان به نوشتن و رسانه پهن بود این روزها با دغدغههای اقتصادی بیشماری روبرو شود و بسیاری از حرفهایها مسیر دیگری را برای معیشت برگزیدهاند و یکی از آسیبهای بزرگ بر پیکره مطبوعات ورود برخی غیرحرفهایها و کتابنخوانها بود آن هم بدون دغدغه و تنها برای کسب منافع، و امروز متاسفانه علیرغم این مشکلات با گرانی کاغذ، ورود بیحساب و کتاب غیرحرفهایها حتی در فضای مجازی و رسانهها، شاهد آشفتگی رسانهای بزرگی در سطح کشور هستیم و از سویی عدم سواد رسانهای برخی مسوولان و عدم نظارتها بر فعالیت برخی افراد و گروهها در فضای مجازی آشفتگی گستردهای در فضای رسانهای کشور به وجود آمده و هر کسی که یک گوشی دارد بدون نظارت و دریافت مجوزی، میتواند خود را خبرنگار بداند و خبر پراکنی کند آن هم بدون تخصص.
از سویی دیگر برخی از مسوولان در سطح کشور بدون سواد رسانهای و درک درستی از آن، رسانههای رسمی و حرفهای کشور را به خوبی نمیشناسند و خودشان را غرق در فضاهای مجازی بدون شناسنامه و غیرحرفهای میکنند و بسیاری از آنها نیز در این چرخه دچار آسیب هم شدهاند. البته در چند سال اخیر اکثر رسانههای مکتوب و خبرگزاریها و سایتهای خبری خود دارای گروه، کانال و… در فضای مجازی هستند که کمک کرده سطح اطلاع رسانی خود را بیش از پیش سرعت بخشیده و گسترش دهند اما تنها اشکال این مسیر فعالیت غیرقانونی و غیرحرفهای بدون مجوزها است که بدون توجه به شاکله جامعه و ترسیم افقی در برنامه فعالیت خود و همچنین بدون در نظر گرفتن مصالح، درستنویسی، منافع و گاها درکی از وضعیت جامعه اقدام به سیاه نمایی و یا پخش اخبار جعلی میکنند و یا با عجلهنویسی گوشههایی از حقیقت را کمرنگتر و حاشیه آن را پررنگتر جلوه داده و انعکاس میدهند که این مسیر خود با مضرات و چالشهای بزرگی در جامعه همراه بوده و در بسیاری از موارد جامعه را ملتهب و یا هیجان زده کرده است.
به نظر شما علاقمندان به مطبوعات و رسانه چگونه میتوانند در این عرصه موفق شوند؟
به نظرم کتاب خواندن یکی از حلقههای مفقوده در این مسیر برای بسیاری از همکارانم و علاقمندان به ورود به اینمسیر است، چرا که معتقدم یک نویسنده، یک روزنامهنگار و یک خبرنگار باید در تمامی حوزهها مطالعه داشته باشد از هنر، داستان، نقاشی، موسیقی، تئاتر، شعر تا فلسفه، سیاست و حقوق و روابط بینالملل و حتی کتب مذهبی تا بتواند به یک جهانبینی کاملی در درک رویدادها و بیان آن برسد. تازهگیها کمتر میبینم کسی کتاب بخواند آن هم کتاب خوب.
یادم میآید تمام تابستانی که پایه پنجم دبستان را تمام کردم کتابهایی همچون سمک عیار، قابوسنامه، تاریخ ایران و چند رمان بزرگ را خواندم. بزرگتر که شدم تازه متوجه شدم چه کتابهای قابل تاملی بودند و معتقدم موفقیت در کار، رشد اجتماعی و بسیاری از داشتههای امروزم را از کتاب خواندن دارم. از سوی دیگر یک حرفهای برای دستیابی به یک نگاه جامع و همچنین بیان حقیقت و یا حرکت در مسیر فرهنگ، سیاست و… نیازمند پیش نیازهایی همچون مطالعه، تخصص و… است. خبرنگاران به عنوان اتاق فکر جامعه باید از نگاه وسیعی در بسیاری از امور برخوردار باشند لذا لازمه ورود به این عرصه را در موارد ذکر شده بسیار حیاتی و ضروری میدانم.
کدام یک از آثارتان به دلتان نشسته است؟
مجموعه شعر سمفونی بیصدا چرا که احساس میکنم تمام وجود من است و ثمره سالهای شعر و نوشتنهای من و هم چنین چند شعرم که در مجموعه (ماه تمام من) به انگلیسی ترجمه شده است اگر چه تیغ سانسور بر تنش فرو رفت.
از خاطرات تلخ و شیرین خودتان را در این عرصه برایمان بگویید؟
هر روز این حرفه برایم خاطره است اما یکی از هیجانانگیزترین و سختترین لحظات در این شغل لحظاتی است که اجتماع مردم را در مناسبتهای مختلف در کوچه و خیابان شاهد بودم مثل تشییع شهداء، اعتراضات اجتماعی که مرا در بهت فرو میبرد و شهادت آیتالله رئیسی. از ابتدای وقوع حادثه مضطربانه حادثه را از تلویزیون و فضاهای مجازی تا حدود ۲ و نیم بامداد پیگیری میکردم و امید داشتم که بالاخره ایشان و همراهانشان سالم پیدا شوند اما وقتی صبح که از خواب برخواستم و در گروهها و رسانه ملی اعلام کردند ایشان و همراهانشان شهید شدهاند بسیار ناراحت شدم و دوست داشتم آن دلهره و انتظار سخت روز گذشته را ای کاش داشتم اما این اتفاق نمیافتاد و اما مصائب جنگ غزه نیز مرا مدت زیادی است بسیار آشفته کرده و باور ندارم در این دنیای فانی آدمها چطور میتوانند این قدر بیرحمانه کودککشی کنند و جان انسانها را به راحتی بگیرند حس میکنم انسانها هر چقدر از نظر تکنولوژی پیشرفت بیشتری میکنند مهار رفتارهای غیرعاطفیشان سختتر میشود و بیرحمی و قساوت در بین برخی افراد بیشتر میشود. اگر چه در این برهه انسانهای بیشماری یک تن شدند و در سراسر جهان نماد این شعر شدند که بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار / و درستترین جای تاریخ ایستادند و در بالاترین سطح آگاهی تاریخ قرار گرفتیم و سیاهی و سپیدی به خوبی عیان شده اما درکش برایم بسیار دردناک است که میبینم برخی انسانها چقدر سخت و سیاه هستند.
اگر مطلب خاصی از قلم افتاده بیان بفرمائید؟
از همه مسئولان میخواهم با آگاهی و بصیرت کمک کنند تا عدالت رسانهای برقرار شود و روزی برسد که وقتی فردی بخواهد خبرنگار شود و پا به این عرصه بگذارد همچون بسیاری از مشاغل مسیر درستی برایش تعریف شود و شاهد مافیا بازی و ورود افراد ناآگاه فقط برای تامین معیشت نباشیم و در کنار مهیا کردن معیشت خود تعریف و مسیر درست این حرفه را طی کرده باشند تا شاهد رشد و تعالی این حرفه در سطوح بالاتر باشیم.
خبرنگار: الناز قنبری
لینک کوتاه: http://khabarnegaranvaresane.ir/?p=18208