س٫ مرداد ۲۱ام, ۱۴۰۴

خبرنگاران و رسانه

حاوی اخبار صنف خبرنگاران، اصحاب مطبوعات و رسانه‌های کشور

هرم وارونه منسوخ شده/ دانشکده‌های روزنامه‌نگاری ایران مانند دبیرستان است

1 دقیقه خوانده شده
روزنامه نگار پیشکسوت می‌گوید: متاسفانه هنوز که هنوز است بسیاری از استادان روزنامه نگاری سرکلاس سبک هرم وارونه را درس می‌دهند در حالی که این سبک سالهاست از مطبوعات و خبرگزاری‌ها رخت بربسته است. چون همانطور که می‌دانید هرم وارونه را به این دلیل در روزنامه نگاری به کار گرفتند که حروف چینی، سربی بود.
توسل دختر فراری به خبرنگاران

روزنامه نگار پیشکسوت می‌گوید: متاسفانه هنوز که هنوز است بسیاری از استادان روزنامه نگاری سرکلاس سبک هرم وارونه را درس می‌دهند در حالی که این سبک سالهاست از مطبوعات و خبرگزاری‌ها رخت بربسته است. چون همانطور که می‌دانید هرم وارونه را به این دلیل در روزنامه نگاری به کار گرفتند که حروف چینی، سربی بود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه و به نقل از ایرنا؛ «پروژه تاریخ شفاهی روزنامه‌نگاری و رسانه ایران» این بار سراغ بهروز بهزادی رفته است. روزنامه نگار کهنه کاری که علاوه بر تحصیلات آکادمیک در رشته روزنامه نگاری، موی خود را در تحریریه روزنامه‌های معتبری چون اطلاعات، ایران، اعتماد و… سپید کرده است. بهزادی که تحت تاثیر عموی خود به این حرفه روی آورد و اوریانا فالاچی روزنامه نگار شهیر ایتالیایی را الگوی خود قرار داد در بخش نخست این مصاحبه تفصیلی به مواردی چون دلیل روی آوردن به مطالعه، تحصیل در رشته روزنامه نگاری، ورود به روزنامه اطلاعات، مقایسه دانشکده‌های روزنامه نگاری ایران با آمریکا و … می‌پردازد.

ایرنا: جناب دکتر بهزادی به ایرنا خوش آمدید. برای شروع بفرمایید چه سالی و کجا به دنیا آمدید؟

بهزادی: من دهم بهمن ۱۳۲۴ در سمنان به دنیا آمدم.

شغل پدرتان چه بود و اعضای خانواده‌تان چند نفر بودند؟

پدرم نظامی بود. خانواده‌مان ۱۰ نفر بودند. ۷ فرزند به اتفاق پدر، مادر و مادربزرگ پدری‌ام که همراه ما زندگی می‌کرد. من فرزند دوم خانواده بودم.

کسی در خانواده‌تان اهل مطالعه نشریات بود؟

بله. پدرم به شدت اهل مطالعه بود. او دو روزنامه بزرگ آن زمان یعنی اطلاعات و کیهان را می‌خرید. بودجه زیادی را هم صرف خرید کتاب می‌کرد. کتاب‌هایی که وارد بازار می‌شد را بلافاصله از بازار تهیه می‌کرد. ایشان به خصوص کتاب‌های مرجع و تاریخی را زیاد می‌خرید.

خودتان چه؟

من از بچگی عادت به کتاب خواندن داشتم. ما آن موقع اتاق مهمانخانه و اتاق دم دستی داشتیم. گاهی می‌شد کتاب را بر می‌داشتم و به اتاق مهمانخانه می‌رفتم و در آن را از پشت می‌بستم. یک وقت می‌شد تا چهار، پنج ساعت آنجا کتاب می‌خواندم.

اهل مطالعه روزنامه هم بودید؟

بله. من تحت تاثیر پدر، جذب مطالعه شدم. قریحه نوشتنی که پیدا کردم ناشی از مطالعه کتاب و روزنامه و مجلات بود. نشریات آن موقع داستان‌های دنباله دار منتشر می‌کردند در قالبی که نامش پاورقی بود. داستان‌های جالبی بود. گاهی اوقات این پاورقی‌ها را طوری صفحه بندی می‌کردند طوری که خریدار می‌توانست بعد مدتی این‌ها را پشت هم بچیند و آن را تبدیل به یک کتاب کند. ماجراهای این پاورقی‌ها خواندنی بود. نویسنده‌هایی هم داشتیم که داستان‌های تخیلی تاریخی می‌نوشتند.

چه شد که قریحه روزنامه‌نگاری خودتان را کشف کردید؟

من دوست داشتم بنویسم و جزو اولین افرادی بودم که در مدرسه روزنامه دیواری درست کرد. می خواستم آن را ادامه دهم ولی چون شعر و مطالبی در روزنامه دیواری درج کرده بودم که بچه‌های دیگر که کمتر کتابخوان بودند از پس درک آن برنمی‌آمدند، مدیر مدرسه جلویش را گرفت. اما انگیزه اصلی ورود من به حرفه روزنامه نگاری وجود عموی من دکتر علی بهزادی بود که مجله سپید و سیاه را در می‌آورد. او به خانه ما می‌آمد. من شخصیتش را می‌دیدم و از همان بچگی می‌خواستم مثل ایشان شوم.

چه طور وارد تحصیل در عرصه روزنامه نگاری شدید؟

در کنکور دانشگاه در چند رشته خوب قبول شدم. حتی در دانشکده حقوق که آن زمان ۴۳ نفر را بیشتر جذب نمی‌کرد قبول شدم. ولی شنیدم که دانشکده ادبیات، رشته روزنامه نگاری برقرار کرده است. با علاقه رشته حقوق را منتفی کردم و به دانشکده ادبیات آمدم و در رشته روزنامه نگاری ادامه تحصیل دادم. همزمان هم به روزنامه اطلاعات آمدم.

پس اولین تجربه روزنامه‌نگاری‌تان در روزنامه اطلاعات بود؟

بله. این اتفاق در سال ۱۳۴۷ افتاد. روزنامه اطلاعات از دانشگاه تهران درخواست کارآموز کرد. ۵ نفر از رشته روزنامه نگاری به آنجا رفتیم. بعد از ۳ ماه کارمان در آنجا تمام شد. قرار بود فرمی را امضا کنند و دست ما دهند. اما وقتی من رفتم گفتند شما بمانید. گفتم یعنی چه؟ گفتند سردبیر با آقای عباس مسعودی پایه گذار و صاحب امتیاز روزنامه اطلاعات صحبت کرده است که شما حقوق این سه ماه را هم بگیرید و همین جا استخدام شوید، چون مانند یک خبرنگار فعال برایش کار کرده‌اید.

حقوقتان چقدر بود؟

۱۲۰۰ تومان در ماه.

برای آن زمان پول خوبی بود، این طور نیست؟

بله، حقوق خیلی خوبی بود.

اگر بخواهیم روزنامه اطلاعات آن زمان را با کیهان مقایسه کنیم به چه نکاتی می‌شود اشاره کرد؟

این بستگی به افرادی داشت که در این دو روزنامه کار می‌کردند. آنها بچه‌های روشنفکری بودند. البته اکثرشان چپ بودند. به عبارتی نویسندگان ما اغلب چپ بودند.

هم اطلاعات، هم کیهان؟

هم اطلاعات، هم کیهان. این چپ بودن باعث شده بود آنها بارقه‌های انتقادی از حکومت نیز داشته باشند. البته این بارقه‌ها در اطلاعات به دلیل وجود مسعودی کمتر بودند ولی در کیهان بیشتر خود را نشان می‌دادند. در نتیجه تیراژ کیهان بیشتر از اطلاعات بود. ولی خب اطلاعات اصولی داشت.

چه اصولی؟

اصول اطلاعات یکی این بود که باید از صحت مطلبی مطمئن باشیم و آن را منتشر کنیم. دیگر اینکه باید آنچه می‌نویسیم سنگین و وزین باشد. همچنین مطالبمان سطحی نباشد. شما اگر در تاریخی مشابه، دو روزنامه اطلاعات و کیهان را ورق بزنید می‌بینید که از نظر نوشتاری خیلی با هم فرق می‌کنند. مطالب اطلاعات سنگین و عمیق‌تر است ولی از نظر گرافیکی از کیهان عقب‌تر است. کیهان برای مردم می‌نوشت و گرافیکش هم مردمی‌تر بود.

گرایش فکری آقای مسعودی چه بود؟

به عقیده من هم گرایش مسعودی و هم گرایش مصطفی مصباح‌زاده بنیانگذار کیهان، درباری بود. یعنی هر دو نفر به دربار می‌رفتند و با شخص شاه جلسه داشتند. ولی خب آقای مصباح‌زاده زرنگ‌تر از آقای مسعودی بود.

در مورد تحصیلات‌تان در مقطع کارشناسی بفرمایید. اگر بخواهیم تحصیلات آن دوره را با تحصیلات کارشناسی الان دانشگاه مقایسه کنیم به چه نکاتی می‌توان اشاره کرد؟

زمانی که من به دانشگاه تهران رفتم رشته روزنامه نگاری، تازه اولین دوره‌اش را شروع کرده بود که البته دوام هم نیاورد. بعد از دو سه سال آن را تعطیل کردند چون روزنامه کیهان خودش یک مرکز آموزش روزنامه نگاری راه انداخت. پس از آن دیگر دانشگاه تهران دانشجو نگرفت و این روزنامه کیهان بود که دانشجوی روزنامه نگاری جذب می‌کرد.

از نظر استاد وضعیتتان چه طور بود؟

استادان خوب و با تجربه‌ای داشتیم. آنها بیشتر از این که خود علم روزنامه نگاری را در اختیار ما بگذارند اصول کلی آن را به ما یاد می‌دادند. در واقع بیشتر از این که بخواهند وارد جزئیات شوند تجربیاتشان را به ما منتقل می‌کردند. استادان مشترک با رشته‌های دیگر داشتیم. برای نمونه آقای غلامحسین صدیقی استاد علوم اجتماعی‌مان بود. فلسفه را آقای رضا داوری اردکانی به ما درس می‌داد. استاد سخن سنجی‌مان دکتر صورتگر بود. درس آقای صورتگر در طول سالیان خیلی در نوشتن به من کمک کرد. ایشان بحث سخن را از زمان باستان شروع کرد و تا همین معاصر جلو آمد. با اینکه بحث‌های زبان شناسی تازه آمده بود ما درباره مباحث زبان شناسی در دانشکده حرف می‌زدیم. استادان ما مملو از علم و تجربه بودند و ما را خیلی پیش انداختند.

الان وضعیت دانشکده‌های روزنامه نگاری کشور چطور است؟

متاسفانه هنوز که هنوز است بسیاری از استادان روزنامه نگاری سرکلاس سبک هرم وارونه را درس می‌دهند در حالی که این سبک سال‌هاست که از مطبوعات و خبرگزاری‌های رخت بربسته است. چون همانطور که می‌دانید هرم وارونه را به این دلیل در روزنامه نگاری به کار گرفتند که حروف چینی سربی بود. می‌گفتند پاراگراف پاراگراف به صورت هرم وارونه بنویسید که صفحه بند سربی هر چه می‌تواند از پاراگراف‌های پایین آن، اگر زیاد آمد؛ حذف کند. ولی الان که رایانه است و می‌شود از وسط، کنار، بالا، پایین و هر جای مطلب که بخواهیم حذف کنیم دیگر نیازی به این سبک نیست. امروزه تقریبا که نه، بلکه تحقیقا در روزنامه‌های ما دیگر خبر چاپ نمی‌شود و بیشتر مطالب تحلیل و غیره ست. پس درس دادن هرم وارونه برای نوشتن یک تحلیل، کاری بیهوده است. ولی همین الان برخی در دانشکده درس هرم وارونه می‌دهند.

پس از کسب مدرک کارشناسی، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتید؟

بله.

در چه رشته‌ای؟

علوم ارتباطات. قبل از اینکه وارد بحث شوم این را اضافه کنم که وقتی فارغ التحصیل شدم از دو جا پیشنهاد کار داشتیم. یکی شرکت نفت و دیگری رادیو تلویزیون. من هر دو جا را برای مصاحبه رفتم. شرکت نفت گفت ما شما را به لندن می‌فرستیم که در آنجا در رشته روابط عمومی ادامه تحصیل دهید و بعد برگردید و برای ما کار کنید. اما رادیو تلویزیون برایم جذاب‌تر بود. با اینکه خیلی‌ها به من می‌گفتند شرکت نفت جای بهتری است و حقوقش بیشتر است.

تحصیلات دانشگاهی روزنامه نگاری در آمریکا چه فرقی با تحصیلات در ایران داشت؟

در یک عبارت بگویم که دانشگاه‌های ایران مثل دبیرستان است. آن زمان که این طور بود و الان هم فکر می‌کنم این طور است. اما در آمریکا دانشجو را وادار می‌کردند خودش برود تحقیق کند. هر ده روز یکبار در طول ترم دانشجو باید paper می‌داد. استاد مجبورش می‌کرد این کار را انجام دهد. طبعا تفاوت دانشگاه‌های ایران و آمریکا خیلی زیاد است. اگر موضوعی را من خودم تحقیق کنم و بعد بیایم روی آن سر کلاس شور و غور و بررسی کنیم بیشتر در ذهن می‌ماند تا این که استاد بیاید سر کلاس و درس بدهد. خود من هم در ایران سر کلاس رفته‌ام و دیدم چاره‌ای ندارم جز این که مثل دبیرستان درس دهم. منتها تنها سیاستی که به خرج دادم این بود که به دانشجویان دو سه کتاب معرفی می‌کردم و می‌گفتم امتحان را از این‌ها می‌گیرم، بروید و بخوانید. تجربیاتم را هم سر کلاس به دانشجویان منتقل می‌کردم.

لینک کوتاه: https://khabarnegaranvaresane.ir/?p=21226

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *