ی٫ آذر ۴ام, ۱۴۰۳

خبرنگاران و رسانه

حاوی اخبار صنف خبرنگاران، اصحاب مطبوعات و رسانه‌های کشور

روایت چند دقیقه پایانی اتوبوس مرگ

1 دقیقه خوانده شده
تلخی حادثه دو هفته قبل اتوبوس روزنامه نگاران شاید به این زودی ها از یاد نرود. حادثه ای که جان دو تن از خبرنگاران کشور را گرفت و عده ای مصدوم بر جای گذاشت. "مدرسه ایرنا" به سراغ کیمیا عبدالله پور خبرنگار ایرنا و از مسافران این اتوبوس رفته و درباره چند و چون این اتفاق پرسیده است.
روایت چند دقیقه پایانی اتوبوس مرگ

ایرنا:  از عصر روز حادثه بگویید؟

عبدالله پور: حدود ظهر از تونل “کانی سیب” خارج شدیم. حدودا ۳ ساعت در این تونل بودیم. از تونل که بیرون آمدیم دست و صورتمان را شستیم تا دوباره سوار اتوبوس شویم و برویم برای نهار.

داخل جاده پیرانشهر به نقده بودیم و جاده کفی بود. اتوبوس هم خیلی آرام حرکت می کرد. طوری که چند بار یکی از افراد ستاد احیای دریاچه ارومیه و حتی برخی از بچه ها از راننده خواستند مقداری سریع تر برود. اما راننده گفت من با سرعت بیشتر از این نمی توانم بروم می ترسم اتفاقی بیفتد. آن وقت باید کلی هزینه کنم. خبرنگاران ساکت شدند و دیگر چیزی نگفتند. تا رسیدیم به ابتدای شیب جاده کوهستانی. اتوبوس داشت آرام آرام می رفت که یک دفعه راننده با صدای بلند گفت ترمز نداریم!

ایرنا: این فرآیند چقدر طول کشید؟

عبدالله پور: از لحظه ای که راننده این را گفت تا لحظه ای که اتوبوس واژگون شد چیزی حدود ۳ تا ۴ دقیقه. دقیق نمی دانم اما به نظر همین حدود بود.

ایرنا: واکنش سرنشینان اتوبوس چه بود؟

عبدالله پور: هر کس سعی می کرد جایی پناه بگیرد و جان خود را حفظ کند. من درست پشت سر راننده نشسته بودم. پشت صندلی خودم را گرفتم. کمربند را هم اصلا پیدا نکردم که بخواهم ببندم.

ماشین به سمت دره رفت و محکم به گاردیل خورد و آن را شکاند. ماشین داشت وارد دره می شد که راننده فرمان را به سمت کوه گرفت.  بین جاده و کوه یک شیار بزرگی بود. ماشین رفت داخل آن شیار و شروع به پریدن کرد. ماشین چند بار با شدت بالا و پایین شد تا یک دفعه واژگون شد و مسافتی به روی زمین کشیده شد تا اینکه به کمک یک گودال سرانجام ایستاد.

ایرنا: در این چند دقیقه بحرانی از وضعیت مهشاد و ریحانه آگاه بودید؟

عبدالله پور: مهشاد و ریحانه هم سمت راننده نشسته بودند. مهشاد دو صندلی از من عقب تر بود و ریحانه هم فکر کنم ردیف آخر نشسته بود. فقط مهشاد را دیدم. میله اتوبوس از گردن به بالایش را پوشانده بود. من فقط از پا تا گردنش را دیدم. دیدم که مهشاد مهربان و دوست داشتنی از میان رفت ، لحظات سخت و دردناکی بود.

برخلاف آن چیزی که برخی گفته اند؛ مهشاد بسیار سریع جان داد و عذاب نکشید.

ایرنا: واکنش شما چه بود؟

عبدالله پور: شرایط خیلی بدی بود. من آنقدر فریاد زدم که یکی بیاید مهشاد را در آورد که صدایم گرفت.

ایرنا: چقدر طول کشید تا نیروهای امدادی به صحنه برسند؟

عبدالله پور: آنجا نقطه کور بود و آنتن نمی داد. نمی دانم شاید یکی به بالای تپه رفت و با موبایل ماجرا را به آتش نشانی، اورژانس و هلال احمر خبر داد و شاید هم خودروهای عبوری خبر دادند، نمی دانم.

نیروهای ستاد احیای دریاچه ارومیه ، سازمان محیط زیست و برخی از بچه های خبرنگار که حالشان بهتر بود ما را از داخل خودرو بیرون آوردند. به نظرم اورژانس حدود ۱۵ دقیقه بعد حادثه خود را رساند. بالگرد هلال احمر تعدادی از بچه ها را که حالشان تا حدودی وخیم بود به بیمارستان ارومیه رساند، برای ریحانه و مهشاد هم که دیگر نمی شد کاری کرد. آنها ۴ مصدوم شدید که خیلی حالشان بد بود را سوار کردند و به بیمارستانی در ارومیه بردند. اما آتش نشانی نسبت به گروه های دیگر دیرتر آمد. گویی در این فاصله مردم خودشان همت کردند و اتوبوس را بلند کردند تا یکی از مصدومین که زیر اتوبوس بود را نجات دهند که دادند.

ایرنا: خودتان چه آسیبی دیدید؟

عبدالله پور: پا و کتف چپم آسیب دید. خرده شیشه های کوچک به عمق کتف و گردنم فرو رفته بودند. همه مصدومین را به بیمارستان نقده بردند و خیلی از آنها هم سرپایی درمان شدند.

ایرنا: اتوبوس قدیمی بود؟

عبدالله پور: اتوبوس اسکانیا بود. مدل قدیمی هم نبود ولی مستهلک و زه وار در رفته بود.

ایرنا: کسی از محیط زیست برای معذرت خواهی آمد؟

عبدالله پور: بله. معاون آموزش سازمان محیط زیست با من تماس گرفت. همان شب هم آقای کلانتری رییس سازمان محیط  زیست به بچه ها در بیمارستان ارومیه سر زد البته من ایشان را ندیدم بعد به هتل رفت. استاندار و برخی از مسولان استانی هم بالای سر ما حاضر شدند. البته از نهادهای دیگر از جمله مجمع تشخیص مصلحت نظام با من تماس گرفتند و دلجویی کردند.

منبع: ایرنا

روایت چند دقیقه پایانی اتوبوس مرگ

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *