روایتی از خبرنگاران شهید دفاع مقدس ۱۴۰۴
1 دقیقه خوانده شده
در بین افرادی که روز گذشته تشییع شدند، نام فرشته افشردی نیز به چشم میخورد. فرشته افشردی، دختر سپهبد شهید محمد باقری بود. فرشته باقری خبرنگار دفاعپرس بود. البته باقری تنها خبرنگار و رسانهای شهید در جنگ ۱۲ روزه نبود و احسان ذاکری خبرنگار خبرگزاری ایکنا و نیما رجبپور دبیر خبر شبکه خبر۲ سیما نیز در حمله به صداوسیما به شهادت رسیده بودند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه و به نقل از فرهیختگان؛ روز گذشته ۷ تیر ماه، تهران میزبان پیکر بیش از ۶۰ شهید بود و شهدا بر دستان مردم در خانه ابدیشان آرام گرفتند. در میان شهدا فرماندهان نظامی، خانوادههایشان و کودکان خردسال نیز بودند. در بین افرادی که روز گذشته تشییع شدند، نام فرشته افشردی نیز به چشم میخورد. فرشته افشردی، دختر سپهبد شهید محمد باقری بود. فرشته باقری خبرنگار دفاعپرس بود. البته باقری تنها خبرنگار و رسانهای شهید در جنگ ۱۲ روزه نبود و احسان ذاکری خبرنگار خبرگزاری ایکنا و نیما رجبپور دبیر خبر شبکه خبر۲ سیما نیز در حمله به صداوسیما به شهادت رسیده بودند. رجبپور در ۲۸ خردادماه به خاک سپرده شد. گزارش زیر گپ و گفتی صمیمانه با دوستان و همکاران فرشته افشردی، احسان ذاکری و نیما رجبپور است.
فرشته یک آقازاده واقعی بود
سیدهفاطمه ساداتکیایی، خبرنگار خبرگزاری مهر سابقه همکاری با فرشته افشردی داشته است. فرشته افشردی یا همان فرشته باقری متولد آذر۷۶ و فارغالتحصیل رشته ارتباطات از دانشگاه علامه است. ساداتکیایی درباره فرشته باقری میگوید: «باورم نمیشد که این دختر به اصطلاح ما یک آقازاده باشد. رفتار بسیار سادهای داشت، بسیار بیریا و خالص بود. خودش هیچوقت درباره پدرش صحبت نمیکرد. ما هم بعداً متوجه شدیم که او فرزند چه کسی است. در رفتار و نشستوبرخاست او اصلاً نمیشد فهمید که دختر سردار باقری است. خیلی به کارش علاقه داشت. با اینکه سالهای زیادی نبود که وارد فضای رسانه شده بود، اما عاشق حرفه خبرنگاری بودند. نه اینکه بخواهد از این حرفه بهعنوان پلی برای رسیدن به جایگاههای دیگر یا کسب مسئولیتهای بالاتر استفاده کند، بلکه واقعاً کار خبرنگاری را دوست داشت. احساس میکرد همان راهی را میرود که روزی عمویش پیموده بود و به فرماندهای نابغه در جنگ تبدیل شده بود. به همین دلیل، بهخاطر عمویش که کارش را از خبر شروع کرده بود، به خبرنگاری علاقه داشت.»
ساداتکیایی تعریف میکند که هیچوقت فرشته باقری را در محیط کار ناراحت یا عصبانی ندیده است. «در محیط کاری، گاهی پیش میآید که حرفهایی زده شود یا ناراحتیها و درگیریهای کاری به وجود آید، اما ما هیچوقت از ایشان عصبانیت، ناراحتی یا برخورد با کسی ندیدیم. همهچیز را خیلی ساده میگرفتند. نگاه بسیار لطیف و روشنی به همهچیز داشت. نگاهشان بسیار ساده بود. همه را لطیف و بیآلایش میدید، انگار چون خودش پاک بود، همه را پاک میدید. خیلی به مزار شهدا علاقه داشت و به اخبار و اتفاقاتی که آنجا میافتاد توجه ویژهای نشان میداد. گاهی حتی بدون اینکه خبرگزاری چیزی بگوید، خودش به آنجا میرفت. روی مسائل مربوط به آفیش ماشین و هزینههایی که برای رفتوآمد خبرنگاران پرداخت میشود، حساس بود و معمولاً این هزینهها را از خبرگزاری نمیگرفت. اگر جایی میخواست برود، خودش هزینه را حساب میکرد و برای برنامههایی که میرفت، همینطور عمل میکرد.»
آنطور که ساداتکیایی میگوید افشردی به زبان کرهای و سریالهای کرهای هم علاقه داشته است. «زبان کرهای را هم کمی بلد بود و اهل تماشای فیلمهای کرهای بود. بااینحال، دختری بسیار مذهبی بود و اعتقادات خاص خودش را داشت. خیلی وقتها برای دعای عرفه، دعاهای ماه شعبان و امثال اینها وقت میگذاشت و بسیار به این امور پایبند بود. همچنین گفته بود که مراسمهای آقای فاطمینیا را دنبال میکند و گاهی از ایشان برایمان تعریف میکرد. اما مثلاً فیلمهای کرهای هم میدید. زبان انگلیسیاش خیلی خوب بود، ولی این را به رخ نمیکشید. ما خودمان متوجه شدیم که انگلیسیاش خیلی خوب است و زبان کرهای را هم تا حدی بلد بود.»
ساداتکیایی میگوید: «ایشان مثالنقضی برای آقازادههایی بودند که در جامعه نامشان مطرح است و همه میگویند آقازادهها امکانات زیادی دارند، شغلهای خیلی خوب یا پول فراوان دارند. در ظاهر اهل تجملات نبود. جایی هم که کار میکرد، مکانی بسیار عادی و ساده بود. دنبال پست و مسئولیت هم نبود. همانطور که گفتم، مثالنقضی برای تصور رایج درباره بچههای آقازادهها بود. اتفاقاً بهواسطه پدرشان یکسری محدودیتها هم داشت و آن آزادیای که مردم عادی یا بچههای عادی دارند، او نداشت. نمیتوانست خیلی راحت و مستقل رفتوآمد کند یا با هر کسی معاشرت داشته باشد. خیلی دلش میخواست چند باری که ما برای اربعین به کربلا رفتیم، با ما بیاید، ولی همین محدودیتها اجازه نداد که همراه ما شود. حالا خیلی دلمان میسوزد و میگوییم کاش مثلاً میبردیمش و با ما میآمد. ولی آخرش اراده خداست. ایشان هم بنده خدا بودند و سرنوشتش اینگونه بود که در این اتفاق به شهادت برسد.»
ذاکری حافظ و قاری قرآن اما پای کار رسانه بود
احسان ذاکری نیز یکی دیگر از شهدای خبرنگار و رسانهای است. او سابقه فعالیت در دفاعپرس و خبرگزاری ایکنا را دارد. معصومه صبور، سردبیر خبرگزاری ایکنا میگوید که احسان ذاکری جوانی فوقالعاده باادب، منظم، بااخلاق، پرتلاش و بسیار باانگیزه بود. «وقتی از دفاعپرس به ایکنا آمد، اولین گفتوگویی که داشتیم برای بررسی رزومهاش بود. از آنجا که حافظ قرآن و قاری بود، خیلی تمایل داشتم ببینم چه ویژگیهای دیگری دارد، چون برخی افراد مشابه که با قرآن مأنوس بودند، برای کار رسانهای مناسب نبودند. اما آقای ذاکری، با وجود اینکه حافظ و قاری قرآن بود و ویژگیهای یک انسان قرآنی را داشت، از نظر رسانهای نیز فردی بود که اشتیاق زیادی برای رشد و فعالیت در این حوزه داشت. من او را اینگونه میدیدم: انسانی قرآنی که به فضای رسانهای علاقهمند است و میتواند در این زمینه پیشرفت کند.»
صبور تعریف میکند که ذاکری مدیریت فضای مجازی خبرگزاری ایکنا را به عهده داشت و از سال۹۶ فعالیت خود را با این خبرگزاری آغاز کرده بود. «وقتی به اینجا آمد، سنش خیلی کم بود. سال ۹۶ بود. فکر میکنم دو سال قبل از آن، یعنی در سال ۹۴، در دفاعپرس فعالیت داشت. در آن زمان دانشجوی فوقلیسانس حقوق بود. مجموعه شرایطش بهگونهای بود که میشد به او اعتماد کرد و کارهای فضای مجازی را به او سپرد. معمولاً افرادی که در حوزه خبر فعالیت میکنند بهتر میدانند که معمولاً چنین مجموعهای از ویژگیها در افراد خبری، بهویژه کسانی که تازه میخواهند کار را یاد بگیرند، بهسختی پیدا میشود. انگیزهاش بسیار بالا بود و علاقه زیادی به یادگیری و انجام کار داشت.»
سردبیر خبرگزاری ایکنا درباره ادامه فعالیت و آغاز همکاریشان با ذاکری عنوان میکند: «همکاری ما آغاز شد و در ابتدا، مسئولیت فضای مجازی را به او سپردیم. همچنین تولید محتوای موبایلی را به او واگذار کردیم، چون در این حوزه وارد بود و قبلاً در دفاعپرس چنین کارهایی انجام داده بود. از طرفی، چون با جامعه قرآنی کمابیش آشنا بود، استادان را میشناخت، شاگردی آنها را کرده بود، هم قاری و هم حافظ قرآن بود و به این مباحث علاقه داشت و پیگیر بود، ما یکسری جلسات ثابت به نام منبر قرآنی در اینستاگرام راهاندازی کردیم. او هر پنجشنبه استاد و شاگردی را هماهنگ میکرد، زحمت میکشید، آنها را دعوت میکرد و برنامهای بهصورت لایو در اینستاگرام با حضور ایشان برگزار میکرد. این جلسات قرآنی به شکل لایو برگزار میشد. این کارها، کارهای مبارکی بود که تنها از کسی برمیآمد که هم با فضای مجازی آشنا باشد و هم فضای قرآنی را بشناسد. چنین ویژگیهایی در افراد کمی در فضایی که ما کار میکنیم و نفس میکشیم، یافت میشود.»
وی همچنین درباره سایر ویژگیهای این شهید ادامه میدهد: «از ویژگیهای شخصیتی او، بسیار منظم بود، پایبند به حق و منصف بود. واقعاً برایش مهم بود که اگر کاری از او بخواهید، آن را بهخوبی انجام دهد. رضایت مدیرانش برایش اهمیت داشت، اما در عین حال به همردههایش احترام میگذاشت و برای انجام کار با آنها همکاری میکرد. حتی گاهی پیشی میگرفت و در انجام کار از دیگران جلو میزد. این باعث میشد که برخی از کسانی که سابقه بیشتری داشتند، خوششان نیاید و مثلاً بگویند تو تازه از راه رسیدهای و میخواهی چه چیزی را ثابت کنی. اما او ابایی نداشت و کار خودش را انجام میداد. اگر بخواهم در مورد آقای احسان ذاکری، برادر خوبمان در یک جمله بگویم، صادقانه میگویم که فردی متعهد و مؤمن بود. به نظرم شاید بهتر باشد اینگونه بگوییم که لیاقتش این بود که واقعاً پرواز کند و به جهان باقی بشتابد.»
مرد خوشروی صداوسیما
از دیگر شهدای رسانهای نیما رجبپور، دبیر خبر شبکه خبر۲ بود. همکاران رجبپور از خوشرویی او و نماز اول وقتش بسیار میگویند و او را با چنین صفاتی یاد میکنند. مائده فشمی، خبرنگار خبرگزاری صداوسیما درباره همکارش میگوید: «در تمام مواجهههایی که با هم داشتیم، حتی یکبار ندیدم آقای رجبپور اخم کند. اصلاً هیچ بدرفتاری از او ندیدم. در این چهار سالی که با هم کار میکردیم و در یک جا بودیم، هیچوقت ندیدم با کسی بداخلاقی کند. هر بار که او را میدیدم، چه در مواجهه با خودم و چه با دیگران، اولین کسی بود که با لبخند به همه سلام میکرد. حتی اولین باری که او را دیدم، نه من میدانستم او کیست و نه او مرا قبلاً دیده بود، اما سلام و علیکی کرد که خیلی خیلی گرم بود، انگار چند سال بود که همکاریم و همدیگر را میشناسیم. مثلاً تا ما میخواستیم سلام کنیم، او پیشدستی میکرد. چه در مواجهه با من و چه با دیگر همکاران، همینطور بود. هر کس میخواست سلام کند، او اول سلام میکرد، دستش را روی سینهاش میگذاشت و تعظیم میکرد. واقعاً رفتار خیلی عجیب و غریبی داشت، انگار از سرزمین دیگری آمده بود.»
فشمی از خاطرات همکاری خود با نیما رجبپور تعریف میکند: «هر بار موقع نماز ظهر که از نمازخانه رد میشدم، نیما رجبپور را در صف نماز میدیدم که ایستاده بود و نماز میخواند. میتوانم بگویم در تمام مدتی که آنجا کار میکردم، هر بار موقع نماز ظهر از آنجا رد شدم، او را در صف نماز دیدم که مشغول خواندن نماز بود.»
وی ادامه میدهد: «من با آقای رجبپور کار کرده بودم. واقعاً اولین بارم بود که برای شبکه خبر۲ محتوا تولید میکردم و اصلاً نمیدانستم روال کار چطور است یا باید چهکار کنم. او با کمال آرامش و خونسردی، بدون اینکه بخواهد بد جواب بدهد یا کسی را سرزنش کند، همهچیز را توضیح داد. همه ما در کار با آدمها دیدهایم که گاهی کسی حوصله ندارد، بد رفتار میکند یا بد جواب میدهد. اما او تا جایی که میشد، کاملاً آرام و بدون استرس، بدون اینکه بخواهد بد جواب دهد، توضیح میداد که کار اینگونه است و باید اینطور انجام شود.»
فشمی درباره خصوصیتهای اخلاقی رجبپور عنوان میکند: «واقعاً میتوانم بگویم، بین این همه آدمی که آنجا با آنها کار میکنم، او واقعاً آدم خوبی بود. نه اینکه حالا چون نیست بخواهم اینطور بگویم، حتی اگر الان خودش هم بود، این را میگفتم. هر بار که از کنار میزم رد میشد، ما نشسته بودیم و این بنده خدا میآمد، من به هر کسی که کنارم بود، میگفتم واقعاً او آدم خوبی است. با شناختی که از او داشتم، هر بار که از کنارم رد میشد، میگفتم واقعاً آقای رجبپور آدم خوبی است. همیشه هم میگفتم حتماً پدر خوبی برای بچههایش است، چون وقتی با ما اینطور رفتار میکند، حتماً آدم خوبی است.»
لینک کوتاه: http://khabarnegaranvaresane.ir/?p=20941