د٫ شهریور ۲۶ام, ۱۴۰۳

خبرنگاران و رسانه

حاوی اخبار صنف خبرنگاران، اصحاب مطبوعات و رسانه‌های کشور

حامد قوی‌تن: راه آسان‌ قلم زدن برای دولتی‌ها و راه سخت نوشتن برای مردم است

1 دقیقه خوانده شده
پایگاه خبری تحلیلی «خبرنگاران و رسانه» در نظر دارد با تولید گفت‌وگوهای تجربه‌نگارانه با پیشکسوتان و فعالان رسانه‌ای به منظور پشتیبانی از دانش تولید شده و اندوخته‌های بزرگان و اهل فن که حاصل آزمون و خطاهای فراوانی بوده است، و انعکاس آنها در این عرصه کمک حال جامعه بزرگ رسانه‌ای کشور باشد.
حامد قوی‌تن: راه آسان‌ قلم زدن برای دولتی‌ها و راه سخت نوشتن برای مردم است

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خبرنگاران و رسانه؛ این بار گفت‌وگویی را با آقای حامد قوی‌تن از فعالان رسانه‌ای استان‌های تهران و البرز ترتیب داده‌ایم که حاصل این مصاحبه کوتاه، اختصاصی و صمیمانه در پی می‌آید:

لطفاً به عنوان اولین سئوال از بیوگرافی خودتان برای مخاطبین این پایگاه خبری بگوئید:

حامد قوی‌تن هستم، متولد ۱۳۶۴. پس از فارغ‌التحصیلی از رشته علوم سیاسی در چند مرکز مطالعات و همچنین روزنامه جوان، جام‌جم، تابناک و مجله‌های مختلف کار خبرنگاریم رو شروع کردم و وارد عرصه مطبوعات شدم.

از چه زمانی به این حرفه علاقمند شدید؟

علاقه من به خبرنگاری و مطبوعات به زمانی بر می گردد که روزنامه همشهری، ویژه‌نامه‌ای را  با عنوان «محله» منتشر می‌کرد و این ویژه‌نامه باعث شد تا به تهیه خبر و گزارش‌نویسی علاقه پیدا کنم.

مشوق اصلی شما در این راه چه کسی بوده است؟

عملاً مشوق خاصی نداشتم بیشتر خودم علاقه پیدا کردم و خودم عاشق این کار بودم چه بسا که مثلاً بنا به شغلی که پدرم داشت ترجیح می‌داد تا بنده هم تمرکزم را روی کار سینما و فیلمسازی داشته باشم.

به نکته خوبی اشاره کردید، آیا خانواده شما با فعالیت‌تان در مطبوعات و رسانه موافق بودند؟ اکنون چه طور؟

البته خانواده مانعی سر راهم هیچ وقت نگذاشت و همیشه به خواسته من احترام می‌گذاشتم.

از آثار مکتوب و چاپ شده‌تان برایمان بگوئید؟

به جز آثاری که در جایگاه خبرنگار و نویسنده در روزنامه‌ها و مجله‌ها چاپ شده  اثر مکتوبی ندارم اما دوست دارم روزی مجموعه داستان‌های کوتاهم را چاپ کنم .

هم اکنون به چه کاری مشغولید؟

در حال حاضر در کنار مطبوعات و رسانه کار فیلم‌سازی هم انجام می‌دهم علاوه بر آن خب موقعیتی هم فراهم شده که در یک مجموعه تفریحی یک فضایی را در واقع برای ایجاد منبع مالی کار جدیدی را شروع کنم.

با چه مشکلات و موانعی روبرو هستید؟

تنها مانع بزرگ در این مملکت برخورد سلیقه‌ای برخی از دولتمردان هستند که با بعضی از انتخاب‌ها و تصمیم‌های نادرست مشکلاتی را بر مشکلات موجود می افزایند.

علاقمندان به مطبوعات و رسانه چگونه می‌توانند در این عرصه موفق شوند؟

به نظر من دو تا راه برای موفقیت پیش روی خبرنگاران هست اولین راه و راه آسان‌تر این است که به نوعی با ارگان‌ها و مراکز دولتی همکاری کنند و برای آنها قلم بزنند. راه دوم هم که سخت‌تر است برای  مردم بنویسند.

کدام یک از آثارتان به دلتان نشسته است؟

هیچ کدوم از آثارم هنوز به دلم ننشسته چون اون کاری که می‌خواستم رو هنوز انجام ندادم.

از خاطرات تلخ و شیرین خودتان را در این عرصه برایمان بگویید؟

ساعت دو نصفه شب بود و صدای چلق چلق دستگاه چاپ که برای هر کسی آزاردهنده است برای من گوشنواز بود. مسئول چاپ که گوشی صداگیر رو گوشش داشت با صدای بلند گفت: تا کی می‌خوای اینجا وایستی برو فردا صبح بیا کارت آماده است .گفتم: اگه الان هم برم تا صبح خوابم نمیبره؛ آخه دل تو دلم نیست. گفت: حداقل برو اون ته یه جا پیدا کن بخواب. دیدم انگار زیاد تو دست و پاشم ولی خوب چه میشه کرد بعد از سال‌ها بالاخره مجله خودم داشت چاپ می‌شد؛ همه چیش تک تک جملاتش، طراحیش، عکساش، مطالبش همش رو خودم دونه دونه خوندم و انتخاب کردم. آروم ازش دور شدم و رو یه تیکه مقوا نشستم؛ دور و برم پر بود از تیکه کاغذهایی که رنگ‌ها رو روشو تست کرده بودن یا اشتباه چاپی داشتن، بعضیهاشون تبدیل شده بودن به اثر هنری و دوست داشتم برشون دارم با همون حالت چروکیده و رنگ پاشیده قابشون کنم بزنم به دیوار. زمین زیرم همگام با صدای چاپخونه می‌لرزید و آروم آروم چشمام سنگین شد.

پاشو برادر پاشو کارت آماده است اینا رو مسئول چاپ بهم گفت که جای شیفت قبل رو گرفته بود. چشم انداختم به ته خط… مجله‌هام رو هم دیگه بسته‌بندی و آماده بودن… رفتم سراغشون یکیشو برداشتم مثل پدری که برای اولین بار بچه‌اش رو بغل میگیره.

اگر مطلب خاصی از قلم افتاده بیان بفرمائید؟

مجله‌ای را ساختم که براش زحمت کشیدم و براش آینده دیده بودم اما متاسفانه در راهروهای بروکراسی به نابودی کشیده شد و برخی از کارمندان دون‌پایه گرفته تا مدیران رده بالا درکی مناسب از شغل و عملکرد مطبوعات ندارند و نمی‌توانند بفهمند که یک مطبوعاتچی چطور برای کلمه به کلمه عمرش را گذاشته و خیلی راحت جلوی امرار معاش خبرنگاران را می‌گیرند، خیلی راحت در دفتر یک مجله رو می‌بندند و خیلی راحت هم نظر می‌دهند.

سخن پایانی:

سخن پایانی این که هر جا که می‌خواهید نابود شود بسپارید به دست نااهلان.

خبرنگار: فرناز قنبری

لینک کوتاه: http://khabarnegaranvaresane.ir/?p=18204

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *